کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
صندلی رنگ پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
armchair nanotube
نانولولۀ صندلیدار
واژههای مصوّب فرهنگستان
[نانوفنّاوری] نانولولهای که اتمهای کربن در راستای طول آن بهصورت یکدرمیان بالا و پایین و به شکل صندلی قرار گرفتهاند
-
صندلی دسته دار
لغتنامه دهخدا
صندلی دسته دار. [ ص َ دَ ی ِ دَ ت َ / ت ِ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) صندلیی که از طرفین دارای دسته باشد برای تکیه .
-
میله پشت صندلی
دیکشنری فارسی به عربی
شريحة
-
صندلی چرخ دار
دیکشنری فارسی به عربی
کرسي المعوقين
-
میز و صندلی
فرهنگ گنجواژه
وسائل نشستن و کار کردن.
-
رزرو کردن صندلی یا اتاق در مهمانخانه و غیره
دیکشنری فارسی به عربی
حجز
-
جستوجو در متن
-
لاک و الکلی
لغتنامه دهخدا
لاک و الکلی . [ ک ُ اَ ک ُ ] (ص نسبی مرکب ) آنچه از در و پنجره و میز و صندلی و دیگر ادوات چوبی که با مایع مرکب از الکل تقلیبی و لاک رنگ شود. || رنگ حاصل از اختلاط لاک و الکل پس از استعمال .
-
حسن نیمرنگ
لغتنامه دهخدا
حسن نیمرنگ . [ ح ُ ن ِ رَ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) قریب به حسن صندلی رنگ است : شکسته رنگ کند کار شیشه با دلهاحذر کنیدز حسنی که نیمرنگ افتاد.صائب (از آنندراج ).
-
لگو
فرهنگ فارسی معین
(لِ گُ) [ انگ ] (اِ.)اسباب بازی به صورت قطعه های کوچک چوب ، فلز و مخصوصاً پلاستیک در شکل ها و رنگ های مختلف و قابل جفت شدن با یکدیگر برای ساختن بازیچه های گوناگون مثل خانه ، صندلی و....
-
عودی پوش
لغتنامه دهخدا
عودی پوش . (نف مرکب ) پوشنده ٔ عودی . آنکه عودی پوشیده است ، که نوعی پارچه ٔ سیاه رنگ بود. رجوع به عودی شود : مشک بر گشت خاک عودی پوش نافه خر گشت باد نافه فروش . نظامی .عودبویی بر اوست عودی پوش صندل آمیز و صندلی بر و دوش .نظامی .
-
سازی
لغتنامه دهخدا
سازی . (حامص ) جزو دوم کلمات ، مرکب از «ساز» (نعت فاعلی مرخم ) و «ی » (حاصل مصدر) است . این کلمه اکثر به اسم ذات پیوندد و حاصل مصدر سازد بمعنی سازندگی ، بناکردن یا بعمل آوردن و استحصال و درست کردن چیزی ، و عمل و حرفه و شغل سازنده ٔ آن ، چون گری و کار...
-
گنجفه
لغتنامه دهخدا
گنجفه . [ َگ ج َ ف َ / ف ِ ] (اِ) نام بازیی است معروف .... (آنندراج ذیل گنجیفه ). در مجله ٔ یغما مقاله ای تحت عنوان گنجفه آمده است که خلاصه ٔ آن نقل میشود: گنجفه چیست ؟ مؤلف آنندراج نویسد: «گنجیفه بالفتح ف ، نام بازیی است معروف آنرا به حذف تحتانی گن...
-
گاه
لغتنامه دهخدا
گاه . (اِ) سریر. تخت آراسته ٔ پادشاهان را. (صحاح الفرس ). تخت پادشاهان . (جهانگیری ) کرسی . (مهذب الاسماء). اورنگ . صندلی . عرش : بهرام آنگهی که بخشم افتی بر گاه اورمزد درافشانی . دقیقی .ز گنجه چون بسعادت نهاد روی براه فلک سپرد بدو گنج و ملک و افسر و...
-
تداعی معانی
لغتنامه دهخدا
تداعی معانی . [ ت َ ی ِ م َ ] (ترکیب اضافی ،اِمص مرکب ) یکی از اعمال نفس ، که بدان تصور یک معنی ، معنی دیگر را به خاطر آرد. آقای دکتر سیاسی آرند: ... این طور برمی آید که بعضی نفسانیات با روابطی مخصوص چنان پیوستگی بهم پیدا میکند که هرگاه یکی از آنها د...
-
ادیب فراهانی
لغتنامه دهخدا
ادیب فراهانی . [ اَ ب ِ ف َ ] (اِخ ) محمدصادق متخلص به امیری ملقب به ادیب الممالک فرزند حاجی میرزا حسین نوه ٔمیرزا معصوم محیط برادر میرزا ابوالقاسم قائم مقام وزیر مشهور محمدشاه است . وی در 14 محرم 1277 هَ . ق . متولد شده علوم ادبی زمان را نزد اساتید ...