کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
صمیم پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
صمیم
/samim/
معنی
[قدیمی]
۱. خالص؛ محض؛ اصل.
۲. (اسم) اوج و شدت هر چیز، بهویژه گرما یا سرما.
〈 صمیم زمستان: [قدیمی] سرمای سخت وسط زمستان.
〈 از صمیم قلب: [مجاز] از ته دل؛ از روی میل، شوق، و صدق.
فرهنگ فارسی عمید
مترادف و متضاد
۱. خالص، محض
۲. بیآلایش، پاک، صمیمی، ناب
۳. میان، وسط ≠ ناسره
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
صمیم
فرهنگ نامها
(تلفظ: samim) (عربی) (در قدیم) صمیمی ؛ اوج و نهایت شدت یا ترقی چیزی ؛ (در نجوم) ویژگی ستارهای که فاصلهاش تا خورشید شانزده دقیقه یا کمتر باشد.
-
صمیم
واژگان مترادف و متضاد
۱. خالص، محض ۲. بیآلایش، پاک، صمیمی، ناب ۳. میان، وسط ≠ ناسره
-
صمیم
لغتنامه دهخدا
صمیم . [ ص َ] (ع ص ، اِ) استخوان که بدان قوام عضو است . (منتهی الارب ). || اصل چیزی و خالص و خلاصه ٔ آن . یقال : هو فی صمیم قومه ؛ ای فی خالصهم و لبهم . (منتهی الارب ). خالص . (مهذب الاسماء) (غیاث اللغات ). بی آمیغ.- رجل صمیم ؛ مرد خالص واحد و جمع د...
-
صمیم
فرهنگ فارسی معین
(صَ) [ ع . ] (ص .) خالص ، اصل و خالص هر چیزی .
-
صمیم
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی] samim [قدیمی]۱. خالص؛ محض؛ اصل.۲. (اسم) اوج و شدت هر چیز، بهویژه گرما یا سرما.〈 صمیم زمستان: [قدیمی] سرمای سخت وسط زمستان.〈 از صمیم قلب: [مجاز] از ته دل؛ از روی میل، شوق، و صدق.
-
واژههای مشابه
-
صميم
دیکشنری عربی به فارسی
مغز ودرون هرچيزي
-
از صمیم قلب
فرهنگ واژههای سره
از ته دل
-
جستوجو در متن
-
مغز ودرون هرچیزی
دیکشنری فارسی به عربی
صميم
-
from the heart
دیکشنری انگلیسی به فارسی
از صمیم قلب
-
wholeheartedly
دیکشنری انگلیسی به فارسی
صمیمانه، از صمیم دل، یکدل
-
جان و دل
فرهنگ گنجواژه
با صمیمت، صمیم دل.
-
صمیمی
لغتنامه دهخدا
صمیمی . [ ص َ ] (ص نسبی ) منسوب به صمیم . رجوع به صمیم شود. یکدل . صدیق یکتا. همدل . یگانه . چنانکه گذشت یکی از معانی صمیم خالص ، است و این یا، را به آخر آن افزوده اند مانند ضروری ...
-
wholehearted
دیکشنری انگلیسی به فارسی
صمیمانه، صمیمی، یکدل، از صمیم دل