کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
صمقة پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
صمقة
لغتنامه دهخدا
صمقة. [ ص َ م َ ق َ ] (ع ص ، اِ) شیر بی مزه . || سبوی سطبر. (منتهی الارب ).
-
واژههای همآوا
-
صمغة
لغتنامه دهخدا
صمغة. [ ص َ غ َ ] (ع اِ) ریش . || پاره ای از صمغ. (منتهی الارب ).
-
صمغة
لغتنامه دهخدا
صمغة. [ ص َغ َ ] (اِخ ) زمینی است نزدیک احد. (معجم البلدان ).
-
صمغة
لغتنامه دهخدا
صمغة. [ ص ِ م َ غ َ ] (ع اِ) چیزی است خشک که در سوراخ پستان ناقه پیدا شود و چون آن برآید شیر وی خوش مزه و پاکیزه گردد. (منتهی الارب ). رجوع به صِمَغ شود.
-
جستوجو در متن
-
شیر
لغتنامه دهخدا
شیر. (اِ) مایعی سپید و شیرین که از پستان همه ٔ حیوانات پستاندار ترشح می کند، و به تازی لبن گویند. (ناظم الاطباء) (از برهان ). به معنی شیر است که می خورند، و به این معنی به یای معروف است نه مجهول ، و این ترجمه ٔ لبن است و استادان شعر این دو را با هم ق...