کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
صما پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
صما
/sammā/
معنی
سخت؛ محکم: صخرۀ صما.
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
صما
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی: صمّاء] [قدیمی] sammā سخت؛ محکم: صخرۀ صما.
-
صما
واژهنامه آزاد
صخره سخت و محکم
-
واژههای همآوا
-
سما
فرهنگ نامها
(تلفظ: samā) (عربی) (در قدیم) آسمان .
-
سما
واژگان مترادف و متضاد
آسمان، سپهر، فلک ≠ ارض، زمین
-
سمع
واژگان مترادف و متضاد
۱. گوش ≠ چشم، عین ۲. شنوایی ≠ گویایی ۳. اصغا، شنود ≠ گفت ۴. نیوشیدن
-
سمع
فرهنگ واژههای سره
شنیدن، گوش
-
صمع
لغتنامه دهخدا
صمع. [ ص ُ ] (ع ص ، اِ) ج ِ صُمعان و صَمعاء. || و کلاب صمع الکعوب ؛ یعنی سگان خرد شتالنگ . (منتهی الارب ).
-
صمع
لغتنامه دهخدا
صمع. [ص َ ] (ع مص ) زدن کسی را به چوب دستی . || گذار کردن بر قوم و بازداشتن ایشان را بسخن . || بی باکانه بر سر خود رفتن . || خطا کردن در سخن . || خردگوش شدن . (منتهی الارب ).
-
سمع
فرهنگ فارسی معین
(سَ) [ ع . ] 1 - (اِ.) گوش ، حس شنوایی . 2 - (مص م .) شنیدن .
-
سمع
لغتنامه دهخدا
سمع. [ س َ ] (ع مص ) شنیدن . (غیاث ) (منتهی الارب ) (دهار) (تاج المصادر زوزنی ). || (اِ) شنوایی . (غیاث ) (ترجمان القرآن ترتیب عادل بن علی ص 59). برای مفرد و جمع یکسان است . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). و گاه به اَسماع و اَسمُع و اسامع جمعبسته شود....
-
سمع
لغتنامه دهخدا
سمع. [ س ِ ] (ع اِ) بچه ٔ گرگ از کفتار. (غیاث ) (مهذب الاسماء) (دهار) (منتهی الارب ) (آنندراج ). || بچه ٔ گرگ مطلق . (غیاث ). || ذکر نیکو. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). نام نیکو. (مهذب الاسماء). یقال : ذهب سمعه فی الناس ؛ رفت ذکر خیر او م...
-
سمع
لغتنامه دهخدا
سمع. [ س ُم ْ م َ ] (ع ص ) سبک و غول را بدان وصف کنند. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء).
-
سما
لغتنامه دهخدا
سما. [ س ُ ] (اِ) مشروبی بود که هندوان بر آتش مقدس می افشاندند. (تاریخ تمدن قدیم ایران ).
-
سما
لغتنامه دهخدا
سما. [ س َ ] (ع اِ) در میان فارسی زبانان با حذف همزه به معنی آسمان آمده : آب رونده به نشیب و فرازابر شتابنده بسوی سماست . ناصرخسرو.نام بزرگ امام زمانست از این مثل من از زمین چو زهره بدو بر سماشدم . ناصرخسرو.چون بخندی خبر دهد دهنت کز سما اختران همی ری...