کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
صلیب پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
صلیب
/salib/
معنی
۱. دو چوب متقاطع به شکل که در روم باستان برای اعدام محکومین استفاده میشد؛ چلیپا.
۲. نمادی به شکل که به اعتقاد مسیحیان عیسی را به آن آویختهاند و نزد آنان مقدس شمرده میشود؛ چلیپا.
۳. [مجاز] زلف معشوق.
۴. هر نقش یا طرح به شکل .
۵. (نجوم) از صورتهای فلکی نیمکرۀ شمالی؛ دلفین.
〈 صلیب سرخ: مؤسسهای بینالمللی که برای کمکهای عمومی به کشورها و مردمی که دچار حوادث ناگهانی و خسارتهای مالی و تلفات جانی میشوند بهوجود آمده است و نشان آن صلیبی به رنگ سرخ است.
فرهنگ فارسی عمید
مترادف و متضاد
چلیپا، خاج، دار
برابر فارسی
چلیپا
دیکشنری
cross, Latin cross, rood
-
جستوجوی دقیق
-
صلیب
واژگان مترادف و متضاد
چلیپا، خاج، دار
-
صلیب
فرهنگ واژههای سره
چلیپا
-
صلیب
لغتنامه دهخدا
صلیب . [ ص َ ] (اِخ ) چهارستاره اند که در قرب نسر واقع شده . (غیاث اللغات ). صورت یازدهم از صور نوزده گانه ٔ شمالی فلکی قدما که آنرا دلفین نیز نامند. ستاره ٔ چهارگانه سپس نسر واقع و آنرا قعود نیز خوانند.
-
صلیب
لغتنامه دهخدا
صلیب . [ ص َ ] (اِخ ) خط چهارگوشه که از تقاطع خط محور و معدل النهار در فلک عندالذهن فرض کرده میشود. (غیاث اللغات ). شکلی که از تقاطع خط محور و خط استوا در فلک پدید آید و آنرا صلیب افلاک نیز گویند و صلیب اکبر نیز نامند و در مؤید گفته تقاطع میل شمالی ...
-
صلیب
لغتنامه دهخدا
صلیب . [ ص َ ] (ع اِ) چوبی است که ترسایان در زنار بندند و به فارسی آنرا چلیپا گویند و نوشته اند که این معرب چلیپ است . وجهش آنکه چون عیسی علیه السلام را بر آسمان بردند، طرطوس نام شخصی را که همشکل عیسی علیه السلام بود، بر دار کشیدند و بعد این واقعه تر...
-
صلیب
لغتنامه دهخدا
صلیب . [ ص َ ] (ع ص ، اِ) سخت . (از اقرب الموارد). محکم . (منتهی الارب ). || خالص نسب . || چربی : استخراج صلیب العظام . (اقرب الموارد). چربش استخوان . || علم لشکر. (مهذب الاسماء). علم کقوله : صلیب علی الزوراء منصوب . (اقرب الموارد).- یوم الصلیب ؛ جن...
-
صلیب
لغتنامه دهخدا
صلیب . [ ص ُ ل َ ] (اِخ ) کوهی است نزد کاظمه و با وقعه ای از وقایع عرب مربوط است . (معجم البلدان ).
-
صلیب
فرهنگ فارسی معین
(صَ) [ معر. ] 1 - خاج ، چلیپا. داری به شکل ~ که حضرت عیسی (ع ) را به آن آویختند. 2 - نام یکی از صورت های فلکی جنوبی . ؛ ~ سرخ مؤسسه ای جهانی با نشانه ای به شکل صلیب و به رنگ سرخ که کارش یاری رساندن به آسیب دیدگان از جنگ یا بلایای طبیعی است .
-
صلیب
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [معرب، مٲخوذ از آرامی] salib ۱. دو چوب متقاطع به شکل که در روم باستان برای اعدام محکومین استفاده میشد؛ چلیپا.۲. نمادی به شکل که به اعتقاد مسیحیان عیسی را به آن آویختهاند و نزد آنان مقدس شمرده میشود؛ چلیپا.۳. [مجاز] زلف معشوق.۴. هر نقش...
-
صلیب
دیکشنری فارسی به عربی
صليب
-
واژههای مشابه
-
صليب
دیکشنری عربی به فارسی
صليب , خاج , حد وسط , ممزوج , اختلاف , تقلب , قلم کشيدن بر روي , گذشتن , عبور دادن , مصادف شدن , قطع کردن , خلاف ميل کسي رفتار کردن , پيودن زدن
-
صلیب احمر
لغتنامه دهخدا
صلیب احمر. [ ص َ ب ِ اَ م َ ] (اِخ )صلیب سرخ . نام مؤسسه ٔ بین المللی است که بمنظور کمک های عمومی در مواقع لازم به کشورها و نواحیی که دچار خسارت مالی و تلفات جانی میشوند بوجود آمده است . نام این مؤسسه در ترکیه به «هلال احمر» و در ایران به «شیر و خو...
-
صلیب اکبر
لغتنامه دهخدا
صلیب اکبر. [ ص َ ب ِ اَ ب َ ] (اِخ ) کنایه از تقاطع خط استوا است با خط محور که خط شمال و جنوب باشد و تقاطع میل شمالی و میل جنوبی و تقاطع فلک تدویر را نیز گویند. (از برهان ).
-
صلیب بادپروا
لغتنامه دهخدا
صلیب بادپروا. [ ص َ ب ِ پ َرْ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) چوب چهارگوشه که در تابدانها بجهت منع دخول حیوانات سازند. (غیاث اللغات ) (آنندراج ).