کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
صلی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
صلی
لغتنامه دهخدا
صلی . [ ] (ع اِ) در تجوید علامت خاصه است مواردی را که وقف جایز است لیکن وصل اولی است .
-
صلی
لغتنامه دهخدا
صلی . [ ص َ لا ] (ع اِ) هیزم و فروزینه ٔ آتش . وقود. || آتش . (اقرب الموارد).
-
صلی
لغتنامه دهخدا
صلی . [ ص َل ْی ْ ] (ع مص ) بریان کردن گوشت را یا در آتش افکندن . (منتهی الارب ) (تاج المصادر بیهقی ). || در آتش درآوردن کسی . (منتهی الارب ). در آتش درآوردن . (ترجمان علامه ٔ جرجانی ) (تاج المصادر بیهقی ). || بد سگالیدن کسی را. (منتهی الارب ). بد سگ...
-
صلی
لغتنامه دهخدا
صلی . [ ص ُ ل َی ی ] (اِخ ) ناحیتی است قرب زبید به یمن . (معجم البلدان ).
-
صلی
لغتنامه دهخدا
صلی . [ ص ُ لی ی ] (ع مص ) کشیدن گرمی آتش را. || کشیدن سختی چیزی را. || گداخته شدن به آتش . || درآمدن در آتش . (از اقرب الموارد).
-
صلی
لغتنامه دهخدا
صلی . [ص َ لا / ص ِ لا ] (ع مص ) کشیدن گرمی آتش را. || کشیدن سختی چیزی را. || گداختن به آتش . || درآمدن در آتش . (از اقرب الموارد).
-
واژههای مشابه
-
شاه صلی
لغتنامه دهخدا
شاه صلی . [ ص َ ] (اِ مرکب ) صاصلی است . شاصلی نام گیاهی است شبیه حلفای تازه روئیده از آن کوچکتر با شاخهای باریک و نرم و تازه و زودشکن مایل به سفیدی به اندازه ٔ دو وجب و تازه ٔ آن خوراکی است . (مخزن الادویه ). رجوع به شاصلاء و شاصلی شود.
-
صلی اﷲ علیه
لغتنامه دهخدا
صلی اﷲ علیه . [ ص َل ْ لَل ْ لا هَُ ع َ ل َی ْه ْ ] (ع جمله ٔ فعلیه ٔ دعایی ) درودی است پیمبران و خاصه پیمبر اسلام را. رحمت خدا بر اوباد! درود خدا بر او. رجوع به صلوات اﷲ علیه شود.
-
صلی اللهعلیه و آله
فرهنگ فارسی معین
(صَ لَ لْ لا هُ عَ لَ هِ وَ لِ هِ) [ ع . ] (شب جم .) درود خداوند بر او و خاندانش باد. (پس از نام پیغمبر (ص ) برای احترام بیان می شود).
-
صَلی و جَلی
فرهنگ گنجواژه
سلام.
-
صلی اﷲ علیه و آله
لغتنامه دهخدا
صلی اﷲ علیه و آله . [ ص َل ْ لَل ْ لاهَُ ع َ ل َ هَِ وَ ل ِه ْ ] (ع جمله ٔ فعلیه ٔ دعایی ) رحمت خدا بر او و کسان او باد! درودخدا و خاندان او باد! درودی است خاص پیغمبر اسلام .
-
واژههای همآوا
-
سلی
لغتنامه دهخدا
سلی . [ س َ لا ] (ع اِ) پوستی که بر روی بچه درکشیده زاید و آنرا بفارسی یارک خوانند. ج ، اَسلاء. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (صراح اللغة). رجوع به تشریح میرزا علی ص 954 شود.
-
ثلی
لغتنامه دهخدا
ثلی . [ ث ُل ْ لا ] (ع اِ) عزّت رفته .