کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
صلصل پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
صلصل
/solsol/
معنی
= فاخته
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
صلصل
لغتنامه دهخدا
صلصل . [ ص َ ص َ ] (ع اِ) موی پیشانی اسب . (منتهی الارب ).
-
صلصل
لغتنامه دهخدا
صلصل . [ ص ُ ص ُ ] (اِخ ) آبی است در جوف هضبه ٔ حمراء. (معجم البلدان ).
-
صلصل
لغتنامه دهخدا
صلصل . [ ص ُ ص ُ ] (اِخ ) در هفت میلی مدینه است . چون پیغمبر در عام الفتح از مدینه به مکه شد بدانجا نزول فرمود. (معجم البلدان ).
-
صلصل
لغتنامه دهخدا
صلصل . [ ص ُ ص ُ ] (اِخ ) موضعی است عمروبن کلاب را. (معجم البلدان ).
-
صلصل
لغتنامه دهخدا
صلصل . [ ص ُ ص ُ ] (ع اِ) مرغی است یا آن فاخته است . (منتهی الارب ). فاخته . (غیاث اللغات ) (مهذب الاسماء). کالِنجَه . (برهان ). کوکو : صلصل چو بیدلان جهان گشته باخروش بلبل چو عاشقان نوان گشته بافغان . فرخی .ز بلبل سرود خوش ، ز صلصل نوای نغزز ساری حد...
-
صلصل
فرهنگ فارسی معین
(صُ صُ) [ ع . ] (اِ.) فاخته .
-
صلصل
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی] (زیستشناسی) [قدیمی] solsol = فاخته
-
واژههای مشابه
-
دارة صلصل
لغتنامه دهخدا
دارة صلصل . [ رَ ت ُ ص ُ ص ُ ] (اِخ ) موضعی از آن ِ عمروبن کلاب بوده است . (معجم البلدان ).
-
واژههای همآوا
-
سلسل
لغتنامه دهخدا
سلسل . [ س َ س َ ] (ع ص ، اِ) آب شیرین و روشن و سرد و خوش که به گلو روان فروشود. (منتهی الارب ) (آنندراج ) : زرشک سلسل زرین و رود صلصل جی سرشک دجله روان است بر رخ بغداد. (ترجمه محاسن اصفهان ص 10).|| می نرم و روان فروشونده بگلو. (آنندراج ) (منتهی الار...
-
سلسل
فرهنگ فارسی معین
(سَ سَ) [ ع . ] (اِ.) 1 - آب گوارا. 2 - شراب خوشگوار.
-
ثلثل
لغتنامه دهخدا
ثلثل . [ث ُ ث ُ ] (ع اِمص ) هدم و انهدام و خرابی و ویرانی .
-
سلسل
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی] ‹سلسال› [قدیمی] salsal ۱. آب روان گوارا.۲. می خوشگوار.