کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
صلة پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
صلت
لغتنامه دهخدا
صلت . [ص َ ] (اِخ ) ابن مخرمةبن المطلب بن عبدمناف القرشی . صحابی است و از غنائم خیبر سهم برد. (قاموس الاعلام ).
-
صلت
لغتنامه دهخدا
صلت .[ ص ِ ] (ع اِ) دزد. (منتهی الارب ) (اقرب الموارد).
-
صلت
فرهنگ فارسی معین
(ص لَ) [ ع . صلة ] 1 - (مص م .) عطا دادن . 2 - (اِمص .) بخشش ، انعام . 3 - (اِ.) جایزه .
-
ثلط
لغتنامه دهخدا
ثلط. [ ث َ ] (ع اِ) ریخ پیل و مانندآن . || (مص ) ریخ زدن گاو و اشتر و کودک وجز آن . || سرگین اوکندن . || ثلط کسی را؛ زدن او را به ثلط. آلودن کسی را به ریخ .
-
ثلة
لغتنامه دهخدا
ثلة. [ ث ِل ْ ل َ ] (ع اِ) رمه ٔ بزرگ از گوسفند و بز درآمیخته ، یا خاص است به رمه ٔ میش . ج ،ثِلل َ، ثِلال . || رخنه . || پشم گوسفند؛ کساء جیدالثلة. || پشم گوسپند آمیخته بموی و پشم شتر. || مناره مانندی در صحرا که زیر سایه ٔ آن آرام گیرند. || نوبت آب ...
-
ثلة
لغتنامه دهخدا
ثلة. [ ث ِل ْ ل َ ] (ع اِمص ) نیستی . هلاک . ج ، ثِلل .
-
ثلة
لغتنامه دهخدا
ثلة. [ ث ُل ْ ل َ ] (ع اِ) گروه مردم . جماعت بسیار. || درم بسیار. || چیزی چون مناره در بیابان که بسایه ٔ آن پناهند. ج ، ثُلَل . ثِلَل .
-
صلت
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی] [قدیمی] salt تیز؛ بران.
-
صلت
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [مٲخوذ از عربی: صلة] [قدیمی] selat = صله
-
ثُلَّةٌ
فرهنگ واژگان قرآن
جماعت بسیار انبوه
-
سَلت
لهجه و گویش بختیاری
salt سطل.
-
سَلط
لهجه و گویش تهرانی
سطل
-
جستوجو در متن
-
صلات
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی، جمعِ صِلَة] [قدیمی] selāt = صله
-
صلت
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [مٲخوذ از عربی: صلة] [قدیمی] selat = صله
-
قوم و خویش سببی
دیکشنری فارسی به عربی
صلة