کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
صلبی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
صلبی
/solbi/
معنی
۱. [مجاز] ویژگی خواهران یا برادرانی که فقط از جانب پدر مشترک باشند.
۲. مربوط به پدر.
۳. مربوط به یک نسل.
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
صلبی
لغتنامه دهخدا
صلبی . [ ص ُ ] (ص نسبی ) منسوب به صلب . اَبی . پدری . مقابل بطنی و امی : برادر صلبی ؛ برادر پدری . برادر صلبی و بطنی ؛ برادر ابوینی ، برادر پدری و مادری .
-
صلبی
لغتنامه دهخدا
صلبی . [ ص ُ ] (ص نسبی ) منسوب به صلب که بطنی است از بنی سامة. (از الانساب سمعانی ).
-
صلبی
لغتنامه دهخدا
صلبی .[ ص ُل ْ ل َ بی ی ] (ع اِ) صُلَّب . سنگ فسان . سنگی که بدان جلا دهند. (منتهی الارب ). رجوع به صُلَّبیَّة شود.
-
صلبی
فرهنگ فارسی عمید
(صفت نسبی، منسوب به صُلب) [عربی. فارسی] solbi ۱. [مجاز] ویژگی خواهران یا برادرانی که فقط از جانب پدر مشترک باشند.۲. مربوط به پدر.۳. مربوط به یک نسل.
-
واژههای همآوا
-
سلبی
واژگان مترادف و متضاد
منفی ≠ ایجابی
-
سلبی
لغتنامه دهخدا
سلبی . [ س َ ] (اِ) گل مریم . (گل گلاب ). || (ص نسبی ) منسوب به سلب . (از فرهنگ فارسی معین ).
-
سلبی
لغتنامه دهخدا
سلبی . [ س َ با ] (ع ص ، اِ) ج ِ سلیب ، به معنی ربوده عقل . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). رجوع به سلب شود.
-
سلبی
فرهنگ فارسی معین
(سَ لْ) [ ع . ] (ص .) منسوب به سلب ، نفیی ، منفی .
-
جستوجو در متن
-
consanguine
دیکشنری انگلیسی به فارسی
همجنس گرایی، هم خون، از یک صلب، صلبی
-
consanguinity
دیکشنری انگلیسی به فارسی
مسیحیت، قوم و خویشی، خویشی صلبی
-
consanguinities
دیکشنری انگلیسی به فارسی
انسانی، قوم و خویشی، خویشی صلبی
-
محکمی
واژگان مترادف و متضاد
استحکام، استواری، پایداری، سختی، صلابت، صلبی ≠ سستی
-
stepparent
دیکشنری انگلیسی به فارسی
نا مادری - نا پدری، والدین غیر صلبی