کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
صلا پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
صلع
لغتنامه دهخدا
صلع. [ ص َ ل َ ] (ع مص ) بی موی پیش سر گردیدن . موی رفتگی پیش سر. (منتهی الارب ). موی پیش سر رفتن . کل بودن . (غیاث اللغات ).
-
صلع
لغتنامه دهخدا
صلع. [ ص ُ ] (ع ص ، اِ) ج ِ اصلع. (منتهی الارب ).
-
صلع
لغتنامه دهخدا
صلع. [ ص ُل ْ ل َ ] (ع ص ) سنگ پهنا سخت . || جائی که هیچ نرویاند. (منتهی الارب ).
-
صلع
فرهنگ فارسی معین
(صَ) [ ع . ] 1 - (مص ل .) ریختن موهای جلوی سر. 2 - (اِمص .) بی مویی جلوی سر.
-
ثلا
لغتنامه دهخدا
ثلا. [ ث ُ ] (اِخ ) یکی از قلعه های یمن است . (مراصد الاطلاع ).
-
ثلع
لغتنامه دهخدا
ثلع. [ ث َ ] (ع مص ) سرکوفتن . سرشکستن . شکستن چنانکه سر را.
-
صلع
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] [قدیمی] sal' ۱. ریختن موهای جلو سر.۲. بیمویی جلو سر.
-
سِلا
لهجه و گویش بختیاری
selâ 1. صلاح، مصلحت؛ 2. مشورت.
-
جستوجو در متن
-
ابطال
دیکشنری عربی به فارسی
سلب صلا حيت , عدم صلا حيت , فاقد صلا حيت قضايي , باطل سازي , ابطال
-
اصلاء
لغتنامه دهخدا
اصلاء. [ اَ ] (ع اِ) ج ِ صلا. (منتهی الارب ) (المنجد) (قطر المحیط). رجوع به صلا شود.
-
بانگ زدن
واژگان مترادف و متضاد
آواز کردن، صدازدن، صلا در دادن، فریاد زدن
-
تاهل
دیکشنری عربی به فارسی
صلا حيت داشتن , واجد شرايط شدن , توصيف کردن
-
صلای
واژهنامه آزاد
صلا زدن به معنی فرا خواندن است
-
صدا
واژگان مترادف و متضاد
آوا، آواز، بانگ، شرفه، صلا، صوت، ندا
-
ندا
واژگان مترادف و متضاد
آواز، آوا، بانگ، جار، صدا، صلا، صوت