کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
صلال پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
صلال
لغتنامه دهخدا
صلال . [ ص َل ْ لا ] (ع ص ، اِ) آب برگردیده رنگ و مزه . || طین صلال ؛ گل که از وی بانگ آید. (منتهی الارب ).
-
صلال
لغتنامه دهخدا
صلال . [ ص ِ ] (ع اِ) آستر موزه یا ساق موزه . (منتهی الارب ).
-
صلال
لغتنامه دهخدا
صلال . [ ص ِ ](ع اِ) ج ِ صَلَّة. (منتهی الارب ). رجوع به صلة شود.
-
واژههای همآوا
-
سلال
لغتنامه دهخدا
سلال . [ س َل ْلا ] (ع ص ) سله گر. (دهار). سله باف . (مهذب الاسماء). سازنده ٔ سبد. (ناظم الاطباء). || سله فروش . (دهار). || دزد چارپایان . (ناظم الاطباء).
-
سلال
لغتنامه دهخدا
سلال . [ س ِ ](ع اِ) ج ِ سل و سله . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء).
-
سلال
لغتنامه دهخدا
سلال . [ س ُ ] (ع اِ) بیماری سل . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء).
-
ثلال
لغتنامه دهخدا
ثلال . [ ث َ ] (ع اِمص ) هلاک . هلاکی .
-
ثلال
لغتنامه دهخدا
ثلال . [ ث ِ] (ع اِ) ج ِ ثَلة به بعض معانی . رجوع به ثله شود.
-
جستوجو در متن
-
اصلة
لغتنامه دهخدا
اصلة. [ اَ ص ِل ْ ل َ ] (ع اِ) ج ِ صِلالة یا صِلال . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). رجوع به صلالة شود.
-
موزه
لغتنامه دهخدا
موزه . [ زَ / زِ ] (اِ) به ترکی چکمه گویند. (از برهان ). چکمه و معرب آن موزج است . (از المعرب جوالیقی ص 311). خف . موزج . (دهار) (منتهی الارب ). مندل . مندلی .نخاف . قسوب . (منتهی الارب ). یک نوع پاافزار که تا ساق پا و زیر زانو را می پوشاند و چکمه نی...