کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
صلابه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
صلابه
/sollābe/
معنی
قلابی که گاو یا گوسفند کشته را به آن آویزان میکنند.
فرهنگ فارسی عمید
مترادف و متضاد
دار، صلیب
دیکشنری
gibbet
-
جستوجوی دقیق
-
صلابه
واژگان مترادف و متضاد
دار، صلیب
-
صلابه
لغتنامه دهخدا
صلابه . [ ص ُل ْ لا ب َ ] (اِ) قلاب چند شاخ که گوشت بر آن آویزند.- به صلابه کشیدن ؛ به قلاب زدن . به قلاب برآویختن چیزی و مخصوصاً گوشت را.- به صلابه کشیدن کسی را ؛ مجازاً به معنی کسی را در سختی و رنج قرار دادن .
-
صلابه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [مٲخوذ از عربی] sollābe قلابی که گاو یا گوسفند کشته را به آن آویزان میکنند.
-
واژههای مشابه
-
صلابة
لغتنامه دهخدا
صلابة. [ ص َ ب َ ] (ع اِ) در فرهنگ آنندراج و ناظم الاطباء بمعنی صلایة آمده است . رجوع به صلایة شود.
-
صلابة
لغتنامه دهخدا
صلابة. [ ص َ ب َ ] (ع مص ) صلابت . رجوع به صلابت شود.
-
سُلابه، صلابه
لهجه و گویش تهرانی
چارمیخ،صلیب
-
صُلابه ،به() کشیدن
لهجه و گویش تهرانی
بستن به چوب ضربدری روی زمین (شکنجه) ،چارمیخ،صلیب
-
قلاب، صلابه، سلابه
لهجه و گویش تهرانی
چارمیخ
-
جستوجو در متن
-
چار میخ
لهجه و گویش تهرانی
صلیب، صلابه، به صلابه کشیدن
-
gibbets
دیکشنری انگلیسی به فارسی
gibbets، چوبه دار، صلابه، خاده، رسوا کردن، بدار اویختن
-
دار
واژگان مترادف و متضاد
۱. صلابه، صلیب ۲. بیت، خانه، سرا، مقر، مکان، منزل ۳. چوب
-
صلابت
فرهنگ فارسی معین
(صَ بَ) [ ع . صلابة ] 1 - (مص ل .) سخت و استوار شدن . 2 - (اِمص .) استواری . 3 - مهابت .
-
اصلهمام
لغتنامه دهخدا
اصلهمام . [ اِ ل ِ ] (ع مص ) سخت و استوار گردیدن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). صلابة. (قطر المحیط) (اقرب الموارد).