کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
صقور پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
صقور
/soqur/
معنی
= صقر
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
صقور
لغتنامه دهخدا
صقور. [ ص َق ْ قو ] (ع ص ) زن جلب . (منتهی الارب ).
-
صقور
لغتنامه دهخدا
صقور. [ ص ُ ] (ع اِ) ج ِ صَقر است . (منتهی الارب ) : صاحب اترار چون دید و دانست که بغاث الطیور را با مخالب صقور تبانچه زدن محال است . (جهانگشای جوینی ). و حریص بر صیدفهود و صقور. (جهانگشای جوینی ). رجوع به صقر شود.
-
صقور
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی، جمعِ صَقر] (زیستشناسی) [قدیمی] soqur = صقر
-
واژههای همآوا
-
ثغور
واژگان مترادف و متضاد
۱. بندها، حدود، مرزها ۲. اسنان، ثنایا
-
ثغور
فرهنگ فارسی معین
(ثُ) [ ع . ] (اِ.) 1 - جِ ثغر؛ دندان ها، دندان های پیشین . 2 - سرحدها، مرزها.
-
ثغور
لغتنامه دهخدا
ثغور. [ ث ُ ] (اِخ ) قلعه ای است به یمن حمیر را.
-
ثغور
لغتنامه دهخدا
ثغور. [ ث ُ ] (اِخ ) نام آن قسمت از بلاد شام است که نزدیک بقلمرو روم بوده . (مفاتیح العلوم ). و آنرا ثغورالروم نیز گفته اند. (الجماهرص 48). || ثغورالجزیره . نام شهرهائی و شهرکهائی است ثغر بر روی رومیان و از شامند ولکن بجزیره باز خوانند و از آنهاست ؛ ...
-
ثغور
لغتنامه دهخدا
ثغور. [ ث ُ ] (ع اِ) ج ِ ثغر. پیشینیان (از دندان ). || سرحدها ودربندها میان کفر و اسلام : که بدیشان خللها را دریابد و ثغور را استوار کند. (تاریخ بیهقی ).بوم چالندر است مرتع من مار و رنگم در این نقاب و ثغور. مسعود سعد (دیوان ص 268).و نان پاره ٔ او به ...
-
ثغور
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی، جمعِ ثغر] soqur = ثغر
-
جستوجو در متن
-
قامواجی
لغتنامه دهخدا
قامواجی . [ ] (ترکی ، اِ) طائری است از طیور از جنس صقور. (فهرست مخزن الادویه ).
-
طغرد
لغتنامه دهخدا
طغرد. [ طُ رُ ] (ترکی ، اِ) به ترکی اسم طائری است از طیور صید از جنس صقور.(فهرست مخزن الادویه ). ظاهراً تحریفی است از طغرل .
-
صقر
فرهنگ فارسی معین
(صَ) [ معر. ] (اِ.) 1 - چرخ (جان .). 2 - هر مرغ شکاری از باز، شاهین و جز آن ؛ ج . اصقُر صُقور، صِقار، صِقاره ، صُقر.
-
شبول
لغتنامه دهخدا
شبول . [ ش ُ ] (اِخ ) بطنی است از مصاعب از صقور (الصکور) از جبل ازعمارات از عنزة. (از معجم قبائل العرب ج 2 ص 579).