کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
صفبندی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
صف
دیکشنری فارسی به عربی
تجمع , تراصف , جيش , رتبة
-
صف اندر صف
لغتنامه دهخدا
صف اندر صف . [ ص َ اَ دَ ص َ ] (ق مرکب ) صف های پشت هم . صف از پی صف . صفاصف : فرشتگان عرش آشیان پیرامن وی صف اندر صف عاکف و واصف . (ترجمه ٔ تاریخ یمینی ص 448). رجوع به صف و صفاصف شود.
-
بندی
واژگان مترادف و متضاد
۱. اسیر، بازداشت، دربند، زندانی، محبوس ≠ آزاد ۲. دربند
-
بندی
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [قدیمی] bandi گرفتار؛ اسیر؛ زندانی.
-
بندی
فرهنگ فارسی معین
(بَ) (ص نسب .) 1 - اسیر، گرفتار. 2 - زندانی . ج . بندیان .
-
بندی
لغتنامه دهخدا
بندی . [ ب َ ] (ص نسبی ) اسیر. گرفتار. (آنندراج ) (غیاث ) (فرهنگ فارسی معین ). اسیر و گرفتار. ج ، بندیان . (ناظم الاطباء). اسیر. (ترجمان القرآن ). زندانی . ج ، بندیان . (فرهنگ فارسی معین ). محبوس . مسجون . مغلول : بندیان داشت بی زوار و پناه برد با خو...
-
بندی
لهجه و گویش تهرانی
انگل ،طفیلی
-
queue address
نشانی صف
واژههای مصوّب فرهنگستان
[مهندسی مخابرات] نشانگر منحصربهفرد هر صف که شناسۀ گروهی و تعداد اعضای صف را مشخص میکند
-
queue discipline
نظم صف
واژههای مصوّب فرهنگستان
[مهندسی مخابرات] روال حاکم بر صف که خدماتدهی به صف براساس آن صورت میگیرد؛ مثلاً خدماتدهی ممکن است بر این اساس صورت گیرد که نخست افزارههایی خدمات دریافت میکنند که در آغاز صف باشند
-
هم صف
لغتنامه دهخدا
هم صف . [ هََ ص َف ف / ص َ ] (ص مرکب ) هم ردیف . در شمارِ... . دو تن که مشمول یک حکم باشند : چو در گنبدی هم صف مردگانی ز گنبد برون آ، بقایی طلب کن .خاقانی .
-
reneging
ترک صف
واژههای مصوّب فرهنگستان
[حملونقل درونشهری-جادهای] خروج از صف قبل از رسیدن نوبت
-
stable queue
صف باثبات
واژههای مصوّب فرهنگستان
[حملونقل درونشهری-جادهای] صفی که طول آن از اندازۀ مشخصی بیشتر نمیشود
-
persistent queue
صف فزاینده
واژههای مصوّب فرهنگستان
[حملونقل درونشهری-جادهای] صفی که ورود به آن بیشتر از خروج از آن است و درنتیجه بهتدریج طول آن افزایش مییابد
-
balking
صفگریزی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[حملونقل درونشهری-جادهای] امتناع مسافر یا راننده از ورود به صف
-
صف آشوب
فرهنگ فارسی معین
( ~ .) [ ع - فا. ] (ص فا.) دلاور.