کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
صفی آباد پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
حسن صفی
لغتنامه دهخدا
حسن صفی . [ ح َ س َ ن ِ ص َ ] (اِخ ) رجوع به صفی علیشاه شود.
-
صفی اللـه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت) [عربی] [قدیمی] safiyyollāh لقب آدم ابوالبشر.
-
صفی الله
واژهنامه آزاد
لقب حضرت آدم؛ دوست برگزیدۀ خدا.
-
کهریز صفی خان
لغتنامه دهخدا
کهریز صفی خان . [ ک َ ص َ ] (اِخ ) دهی از دهستان سلگی است که در شهرستان نهاوند واقع است و 792 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5).
-
صفی الدین اردبیلی
لغتنامه دهخدا
صفی الدین اردبیلی . [ ص َ یُدْ دی ن ِ اَ دَ ] (اِخ ) جد سلاطین صفویه است . حمداﷲ مستوفی در تاریخ گزیده آرد: وی مردی صاحب وقت بود و قبولی عظیم داشت . (تاریخ گزیده ص 793). هدایت در ریاض العارفین نویسد: شیخ العارفین و برهان الواصلین القطب الاصفیاء فی ال...
-
صفی الدین الحی
لغتنامه دهخدا
صفی الدین الحی . [ ص َ یُدْ دی ؟ ] (اِخ ) در مجالس النفائس نام وی چنین ثبت شده لیکن ظاهراً وی همان شیخ صفی الدین ابحی است . چنانکه مصحح کتاب نیز در حاشیه ٔ ص 183 تصریح کرده است که در نسخه ٔ اسلامبول شیخ صفی الدین ابحی آمده است . در مقدمه ٔ ترجمه ٔ حک...
-
صفی الدین بستی
لغتنامه دهخدا
صفی الدین بستی . [ ص َ یُدْ دی ن ِ ب ُ ] (اِخ ) هدایت درمجمع الفصحا آرد: خواجه ٔ نامدار و فاضل عالیمقدار شاعر پخته طبع شیرین گفتار فصاحت شعار بشیوه ٔ استادان باستان مدحت گذار بود و این ابیات از نتایج طبع اوست :شده ست آسمان تخت و خورشید افسرکرا باشد ا...
-
صفی الدین حلی
لغتنامه دهخدا
صفی الدین حلی . [ ص َ یُدْ دی ن ِ ح ِل ْ لی ] (اِخ ) عبدالعزیزبن سرایابن علی بن ابی القاسم السنبسی الطائی . وی شاعر عصر خود بود در کوفه متولد و در حله (بین کوفه و بغداد) نشأت یافت و به تجارت پرداخت و به شام و مصر و ماردین و دیگر اماکن سفر کرد و مدتی...
-
صفی الدین یزدی
لغتنامه دهخدا
صفی الدین یزدی . [ ص َ یُدْ دی ن ِ ی َ ] (اِخ ) شاعری است . صاحب لباب الالباب آرد: صفی یزدی که بصفای دل و خاطر خورشید را طعنه زدی و پیوسته جز بر جاده ٔ وفا و سجاده ٔ صفا نبودی در عهد ملک طغان شاه قربتی یافت و اگرچه در لباس ائمه بودی اما در زی متصوفه ...
-
صفی قلی بیگ
لغتنامه دهخدا
صفی قلی بیگ . [ ص َ ق ُ ب َ ] (اِخ ) نصرآبادی گوید: صفی قلی بیگ چرکس ولد قراخان . ایشان از اعاظم چرکسند. والد ایشان بوسیله ٔ حسن خدمات بیگلربیگی شیروان شده بعد از آن معزول شده استرآباد به او عنایت شد در آن حین خبطی بدماغ او راه یافته خود را کشت . اخل...
-
صفی قلی بیگ
لغتنامه دهخدا
صفی قلی بیگ . [ ص َ ق ُ ب َ ] (اِخ ) نصرآبادی گوید: صفی قلی بیگ خلف مرحمت پناه محمدعلی بیگ مرحوم مدتی کرک یراق پادشاه قدردان شاه عباس ماضی بود، بعلت قابلیت بمرتبه ٔ مصاحبت و مجالست سربلند گردیده و زیاده بر امرای عظام قرب بهم رسانید. بعد از فوت آن پاد...
-
صفی قلی بیگ
لغتنامه دهخدا
صفی قلی بیگ . [ ص َ ق ُ ب َ ] (اِخ ) نصرآبادی گوید: ولد ملک سلطان جارچی باشی . ملک سلطان از رستاق اصفهان بود بوسیله ای ملازم شاه عباس ماضی شده ، رفته رفته بسبب حسن خدمات و رشد، جارچی باشی شده کمال اعتماد داشت چنانچه در مصلحتها دخیل بود. صفی قلی بیگ م...
-
صفی قلی بیگ
لغتنامه دهخدا
صفی قلی بیگ . [ص َ ق ُ ب َ ] (اِخ ) نصرآبادی آرد: صاحب جمع هیمه خانه نواب اشرف از قبیله ٔ اتراک است . در تمشیت امر مذکور چنانچه پسند خاطر باشد سعی می نماید و در کاردانی و حساب فهمی مشهور و معروف است . چون پسر قابلی داشت خدمت خود را جهت او استدعا نمود...
-
خانقاه صفی علیشاه
لغتنامه دهخدا
خانقاه صفی علیشاه . [ ن َ / ن ِ هَِ ص َ ع َ ] (اِخ ) نام خانقاهی است که پیروان صفی علیشاه ، صوفی معروف اواخر دوره ٔ قاجار، در بقعه ٔ او بتهران در کنار خیابانی به این نام بپا کرده اند.
-
جستوجو در متن
-
یحیی آباد
لغتنامه دهخدا
یحیی آباد. [ ی َح ْ یا ] (اِخ ) دهی است از دهستان طبس بخش صفی آباد شهرستان سبزوار واقع در 37000 گزی جنوب صفی آباد و هزارگزی خاور جاده ٔ شوسه ٔ صفی آباد به طبس . سکنه ٔ آن 178 تن و آب آن از قنات است . راه مالرو دارد. در تابستان از نزدیکی نصرآباد میتوا...