کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
صفیر زدن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
صفیر زدن
لغتنامه دهخدا
صفیر زدن . [ ص َ زَ دَ ] (مص مرکب ) شخولیدن . سوت زدن . سوت کشیدن . مکاء : چون صفیری بزند کبک دری در هزمان بزند لقلق بر کنگره بر ناقوسی . منوچهری .اسبی که صفیرش نزنی می نخورد آب نه مرد کم از اسب و نه می کمتر از آبست . منوچهری .گر شیرخواره لاله ٔ سرخس...
-
صفیر زدن
دیکشنری فارسی به عربی
انبوب
-
واژههای مشابه
-
هم صفیر
لغتنامه دهخدا
هم صفیر. [ هََ ص َ ] (ص مرکب ) هم صدا. دو مرغ که با هم آواز خوانند : یاد ایامی که با هم آشنا بودیم ماهم خیال و هم صفیر و هم نوا بودیم ما.صائب .
-
حرف صفیر
لغتنامه دهخدا
حرف صفیر. [ ح َ ف ِ ص َ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) رجوع به حروف صفیره شود.
-
جرجس صفیر
لغتنامه دهخدا
جرجس صفیر. [ ج ِ ج ِ ص َ ] (اِخ )جرجس بن پطرس بن سمعان بن یوسف ، کشیش بود و در مزرعه کفردبیان در لبنان بدنیا آمد و بیش از هشتاد سال عمر کرد و در مسقطالرأس خود درگذشت . او راست : 1- الکنیسةالجامعة. 2- الفلسفة. مختصر المنطق . 3- اصل الانسان و الکائنات...
-
حروف صفیر
لغتنامه دهخدا
حروف صفیر. [ ح ُ ف ِ ص َ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) حروفی که هنگام تلفظ آنها صدای صفیر از دهان شنیده شود. رجوع به حروف صفیره شود.
-
خوش صفیر
لغتنامه دهخدا
خوش صفیر. [ خوَش ْ / خُش ْ ص َ ] (ص مرکب ) خوش نغمه . خوش آواز. خوش صدا : حور و قصور و مرغ و می و شیر و انگبین حوران خوب صورت و مرغان خوش صفیر.سوزنی .
-
صفیر کبود
دیکشنری فارسی به عربی
ياقوت
-
صفیر و نفیر
فرهنگ گنجواژه
صدا.
-
جستوجو در متن
-
شپلیدن
فرهنگ فارسی عمید
(مصدر لازم) [قدیمی] šaplidan سوت زدن؛ صفیر زدن.
-
صافرة
دیکشنری عربی به فارسی
سوت , صفير , سوت زدن
-
هتک زدن
لغتنامه دهخدا
هتک زدن . [ هَُ ت َ زَ دَ ] (مص مرکب ) در تداول عامه سوت زدن . صفیر زدن . (یادداشت مؤلف ).
-
piped
دیکشنری انگلیسی به فارسی
لوله کشی، نی زدن، فلوت زدن، صفیر زدن، لوله کشی کردن، با صدای تیز و زیر حرف زدن