کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
صفقی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
صفقی
لغتنامه دهخدا
صفقی . [ ص ِ ف ِق ْ قا ] (ع اِ) بمعنی صَفق است . (منتهی الارب ). رجوع به صفق شود.
-
واژههای مشابه
-
صفقی العنق
لغتنامه دهخدا
صفقی العنق . [ ص َ ق َ یِل ْ ع ُ ن ُ ] (ع اِ مرکب ) صفقاالعنق در حالت نصبی و جری . رجوع به صفقاالعنق شود.
-
جستوجو در متن
-
صفقاالعنق
لغتنامه دهخدا
صفقاالعنق . [ ص َ قَل ْ ع ُ ن ُ ] (ع اِ مرکب ) دو جانب گردن : ضربه علی صفقی عنقه . (اقرب الموارد). دو کناره ٔ گردن . (منتهی الارب ). هر دو سوی گردن از سوی گلو. (مهذب الاسماء).
-
الماظ
لغتنامه دهخدا
الماظ. [ اِ] (ع مص ) آب بر لب کسی کردن . (منتهی الارب ) (آنندراج ). رسانیدن آب بر لبان کسی . (از اقرب الموارد). || پرخشم نمودن کسی را. (منتهی الارب ) (آنندراج ). پرخشم کردن کسی را نسبت بدیگری . (از اقرب الموارد). || تصفیق ِ زن بافته ٔ خود را، و تصفیق...