کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
صفعه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
صفاح
لغتنامه دهخدا
صفاح . [ ص ُف ْ فا ] (ع ص ، اِ) سنگ ریزه های پهناور و دراز، صُفّاحَة یکی . (منتهی الارب ). سنگ پهن . (مهذب الاسماء). || شتران بزرگ کوهان . (منتهی الارب ).
-
صفاح
لغتنامه دهخدا
صفاح .[ ص ِ ] (اِخ ) موضعی است بین حنین و انصاب حرم بر جانب چپ آنکه از مشاش به مکه درآید و فرزدق ، حسین بن علی را در طریق عراق در آنجا دیده و گوید : لقیت الحسین بأرض الصفاح علیه الیلامق والدرق ...و ابن مقبل راست در مرثیه ٔ عثمان بن عفان : فنعف وداع ...
-
سفاح
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی] [قدیمی] saffāh ۱. بسیارریزنده.۲. خونریز.۳. بسیاربخشنده.۴. فصیح و سخنور.
-
سفاح
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] [قدیمی] sefāh ۱. زنا کردن.۲. خونریزی.
-
صفاح
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی، جمعِ صَفْح] [قدیمی] sefāh = صفح
-
صفاح
واژهنامه آزاد
پاک کننده گناه
-
جستوجو در متن
-
باکف دست زدن
دیکشنری فارسی به عربی
صفعة
-
تودهنی
دیکشنری فارسی به عربی
صفعة
-
ضربت سریع
دیکشنری فارسی به عربی
صفعة
-
صدای چلب چلوپ
دیکشنری فارسی به عربی
صفعة
-
تپانچه زدن
دیکشنری فارسی به عربی
صفعة
-
صدای سیلی یا شلا ق
دیکشنری فارسی به عربی
صفعة
-
چشیدن مختصر
دیکشنری فارسی به عربی
صفعة
-
باصدا غذاخوردن
دیکشنری فارسی به عربی
صفعة
-
ماچ صدادارکردن
دیکشنری فارسی به عربی
صفعة