کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
صفحۀ آبکش پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
sieve plate 2
صفحۀ آبکش
واژههای مصوّب فرهنگستان
[زیستشناسی- علوم گیاهی] بخش اختصاصیافتهای از دیوارۀ انتهایی یک عنصر لولۀ آبکش که بهصورت ساده یا مرکب است متـ . صفحۀ غربالی
-
واژههای مشابه
-
صفحه
واژگان مترادف و متضاد
۱. برگ، ورق، ورقه ۲. چهره، صورت، وجه ۳. رویه، سطح ۴. دیسک
-
صفحه
فرهنگ واژههای سره
دیمه، برگه
-
plane
صفحه
واژههای مصوّب فرهنگستان
[مهندسی عمران] سطح دوبعدی بدون انحنا
-
صفحه
فرهنگ فارسی معین
(صَ حَ یا حِ) [ ع . صفحة ] (اِ.) 1 - رویه و سطح چیزی . ج . صفحات . 2 - کنارة چیزی ، جانب . 3 - چهره ، صورت . 4 - در فارسی هر یک از دو سوی یک ورق کاغذ، مقوا و مانند آن . 5 - صفحة مدوری که روی آن موسیقی یا آواز یا گفتار ضبط شده است و به کمک گرامافون به...
-
صفحه
لغتنامه دهخدا
صفحه . [ ص َ ح َ ] (اِخ ) دهی از دهستان نهر هاشم بخش مرکزی شهرستان اهواز. در 33هزارگزی جنوب خاوری اهواز 10هزارگزی خاور راه آهن اهواز به خرمشهر و کنار کارون . دشت . گرمسیر. دارای 65 تن سکنه . آب از کارون . محصول آن غلات . شغل اهالی زراعت و گله داری اس...
-
صفحه
لغتنامه دهخدا
صفحه . [ ص َ ح َ ] (اِخ )دهی از دهستان باوی بخش مرکزی شهرستان اهواز. 48هزارگزی جنوب اهواز 3هزارگزی باختر راه اهواز به آبادان است . دشت . گرمسیر. دارای 60 تن سکنه . آب از چاه . محصول غلات و لبنیات . شغل اهالی زراعت و گله داری . راه در تابستان اتومبیل ...
-
صفحة
لغتنامه دهخدا
صفحة. [ ص َ ح َ ] (ع اِ) کناره ٔ هر چیزی . (منتهی الارب ). بر. کنار. جانب . ج ، صفحات : آتشکده شود دل سوزان نهاد مردزآن آبدارصفحه ٔ سندان گداز تیغ. مسعودسعد.لعل ناگشته صفحه ٔ خنجرگرم نابوده آتش پیکار. مسعودسعد. || یک سوی روی ویک سوی ورق . (مهذب الاسم...
-
صفحة
دیکشنری عربی به فارسی
صفحه , ورق
-
صفحه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی: صَفحَة، جمع: صَفَحات] safhe ۱. روی چیزی؛ رویه؛ سطح.۲. یک روی از هر برگ کتاب.〈 صفحهٴ فلوئورسان: صفحۀ شیشهای که با مادهای پوشانده شده که وقتی اشعۀ ایکس روی آن میتابد میدرخشد؛ پردۀ فلوئورسان.
-
صفحه
دیکشنری فارسی به عربی
صحن , صفحة , قرص
-
page setup
تنظیم صفحه
واژههای مصوّب فرهنگستان
[رایانه و فنّاوری اطلاعات] یکی از زیرگزینههای پرونده که امکانات تنظیم مشخصات اصلی صفحه از قبیل طول سطر و فاصلۀ بین سطرها را فراهم میکند
-
چاپ صفحه
واژههای مصوّب فرهنگستان
[رایانه و فنّاوری اطلاعات] ← کلید چاپ صفحه
-
page layout
صفحهآرایی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[رایانه و فنّاوری اطلاعات] تنظیم صفحه با در نظر گرفتن مقتضیات مطالب درجشده