کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
صفاوت پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
صفاوت
/sofāvat/
معنی
پاک و بیریا بودن.
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
صفاوت
لغتنامه دهخدا
صفاوت . [ ص ُ وَ ] (ع اِمص ) فعالة است از صفو. ضد کدر. (معجم البلدان ) : دل تو با صفاوت عقل است تن تو در لطافت جانست . مسعودسعد.مستمعی گفت هان صفاوت بغدادچند صفت پرسی از صفای صفاهان .خاقانی .
-
صفاوت
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی: صفاوة] [قدیمی] sofāvat پاک و بیریا بودن.
-
واژههای همآوا
-
صفاوة
لغتنامه دهخدا
صفاوة. [ ص ُ وَ] (اِخ ) عمرانی گوید: موضعی است . (معجم البلدان ).
-
ثفاوة
لغتنامه دهخدا
ثفاوة. [ ث ُ وَ ] (ع اِ) واحد ثُفاء.
-
جستوجو در متن
-
هنائت
لغتنامه دهخدا
هنائت . [ هََ ءَ ] (ع مص ) هناءة. گوارا شدن : جهت لطافت و صفاوت و منفعت و هنائت آب اصفهان . (ترجمه ٔ محاسن اصفهان ص 135).
-
مستمع
لغتنامه دهخدا
مستمع.[ م ُ ت َ م ِ ] (ع ص ) نعت فاعلی از استماع . شنونده و گوش دارنده . (از منتهی الارب ) (از دهار). اصغاکننده . (از اقرب الموارد). گوش کننده . نیوشنده . ج ، مستمعون . رجوع به استماع شود : أم لهم سُلَّم یستمعون فیه فلیأت مستمِعُهم بسلطان مبین . (ق...
-
بغداد
لغتنامه دهخدا
بغداد. [ ب َ ] (اِخ ) باغ داد. (برهان ). مدینةالسلام . (ناظم الاطباء) (منتهی الارب ) (دمشقی ). دارالسلام . (دمشقی ) (لغت محلی شوشتر نسخه ٔ خطی کتابخانه ٔ لغت نامه ). مدینة المنصور. زوراء. حِمی ̍ الخلافة. بغذاذ. بغذاد. بغدان . بغدین . مغدان ؛ اشتقاق و...