کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
صفاق پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
صفاق
/sefāq/
معنی
(زیستشناسی)
۱. پوست نازکی که زیر پوست ظاهر بدن است.
۲. پوست نازک درونی که شکم را از قسمت پایین مجزا میکند؛ پردۀ درون شکم که رودهها در میان آن قرار دارد و هرگاه قسمت پایین آن شکاف پیدا کند، سبب عارضۀ فتق میشود.
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
صفاق
فرهنگ فارسی معین
(ص ) [ ع . ] (اِ.) پرده ای است دوجداره و دارای ترشح مخصوص در بین دو جدار که منضم به اعضای داخل بطن و لگن می باشد، صفاق اصل مزودرمی دارد و لایة مجاور به احشاء آن را صفاق احشایی و لایة مجاور به عضلات شکم را صفاق جداری گویند.
-
صفاق
لغتنامه دهخدا
صفاق . [ ص َف ْ فا ] (ع ص ) بسیار سفرکننده . || بسیار تصرف کننده ٔ در کار تجارت . (منتهی الارب ).
-
صفاق
لغتنامه دهخدا
صفاق . [ ص ِ ] (ع اِ) پوست تنک زیر پوست که بر وی موی روید یا پوستی که روده ها را گرفته یا همه ٔ پوست شکم . (منتهی الارب ).پوستی که بر گرد روده ها و احشا باشد و این یک پرده است از سه پرده ٔ شکم . (غیاث اللغات ). پوست اندرون شکم . (مهذب الاسماء). پوست ...
-
صفاق
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی] sefāq (زیستشناسی)۱. پوست نازکی که زیر پوست ظاهر بدن است.۲. پوست نازک درونی که شکم را از قسمت پایین مجزا میکند؛ پردۀ درون شکم که رودهها در میان آن قرار دارد و هرگاه قسمت پایین آن شکاف پیدا کند، سبب عارضۀ فتق میشود.
-
جستوجو در متن
-
peritonitis
دیکشنری انگلیسی به فارسی
پریتونیت، التهاب صفاق
-
peritonea
دیکشنری انگلیسی به فارسی
پریتوئن، صفاق، برون شامه رودهها
-
peritoneum
دیکشنری انگلیسی به فارسی
پریتون، صفاق، برون شامه رودهها
-
intraperitoneal
درونصفاقی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم دارویی] ویژگی نوعی دارورسانی که در آن دارو به درون حفرۀ صفاق تزریق میشود متـ . صفاقی
-
intraperitoneal injection
تزریق درونصفاقی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم دارویی] نوعی دارورسانی که در آن مادۀ دارویی را مستقیماً به درون حفرۀ صفاق تزریق میکنند متـ . تزریق صفاقی
-
ذات الرحم و الصفاق
لغتنامه دهخدا
ذات الرحم و الصفاق . [ تُرْ رَ ح ِ م ِ وَص ْ ص ِ ] (ع اِ مرکب ) بیماری التهاب رحم و صفاق .
-
مراق
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی: مراقّ] [قدیمی] marāq[q] ۱. (زیستشناسی) لایۀ خارجی پردۀ صفاق.۲. (طب قدیم) نوعی مالیخولیا که آن را ناشی از افزایش سودا میدانستند و عقیده داشتند که گردن بیمار ستبر میشود.
-
مراق
لغتنامه دهخدا
مراق . [ م َ راق ق ] (ع اِ) مراق البطن ؛ تنگ و نرم جای شکم . (منتهی الارب ). پوست شکم . (ذخیره ٔ خوارزمشاهی از یادداشت مؤلف ). زیر شکم و اطراف آن که نازک است . قسمت نازک و نرم زیر شکم . (از متن اللغة) (ازاقرب الموارد). پوست شکم آنجا که تنگ باشد. (یا...
-
مأدور
لغتنامه دهخدا
مأدور. [ م َءْ ] (ع ص ) دبه خایه . ج ، اُدُر، مآدیر. (منتهی الارب ) (از ناظم الاطباء). کسی که پرده ٔ صفاق او پاره شود و روده هایش پایین افتد و گویند بیماری فتق که به یکی از دو خایه ٔ او رسیده باشد. (از ذیل اقرب الموارد). آدر. دبه خایه . غُر. غُرغُر....
-
مأنة
لغتنامه دهخدا
مأنة. [ م َءْ ن َ ] (ع اِ) ناف و گرداگرد آن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || تهیگاه یا پیه پاره ٔ چسبیده در باطن پوستک . (منتهی الارب ). تهیگاه و گویند پیه چسبیده به باطن صفاق . ج ، مأنات ، مُؤون . (از اقرب الموارد) (از ناظم ا...