کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
صغیر پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
علی صغیر
لغتنامه دهخدا
علی صغیر. [ع َ ی ِ ص َ ] (اِخ ) ابن محمدبن حسن بن زین الدین شهید ثانی عاملی جبعی اصفهانی . مشهور به شیخ علی صغیر. فقیه و ادیب و محدث بود. در سال 1013 هَ . ق . متولد شد و در سال 1103 ق . در اصفهان درگذشت . صاحب «مصنفی علم الرجال » نام او را «شیخ علی ک...
-
غرة صغیر
لغتنامه دهخدا
غرة صغیر. [ غ ُرْ رَ ت ُ ص َ ] (اِخ ) قریه ای است در سوریه واقع در قضاء منبج . (از اعلام المنجد).
-
آسیای صغیر
لغتنامه دهخدا
آسیای صغیر. [ ی ِ ص َ ] (اِخ ) آسیةالصّغری . آناطولی . نام شبه جزیره ای بجنوب دریای سیاه و مشرق مدیترانه و شمال سوریه . و مملکت ترکیه ٔ امروزین تقریباً همین شبه جزیره است و شهرهای مهم آن انگوریه (آنگرا، آنقره ) عاصمه ٔ کنونی ترکیه و ازمیر و ادنه و بر...
-
آقطی صغیر
لغتنامه دهخدا
آقطی صغیر. [ ی ِ ص َ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) نام گیاهی که آن را اِبُل ،بُل ، بُل شیرین ، بیلسان خرد، بیلاسان خرد، بیل ، طراثیت ، طرثیث ، طرثوث ، شُن ، خامااَقطی ، خمان صغیر، خمان الارض ، غلیون و یدقه نیز گویند. و آن مسهلی قویست و لاطینی آن اِبولوس م...
-
جوشن صغیر
لغتنامه دهخدا
جوشن صغیر. [ ج َ ش َ ن ِ ص َ ] (اِخ ) و جوشن کبیر؛ نام دو دعای معروف .
-
جامع صغیر
لغتنامه دهخدا
جامع صغیر. [ م ِ ع ِ ص َ ] (اِخ ) کتابی است معروف در فقه که ابراهیم بن محمدبن سعیدبن هلال آن را تألیف کرده است . (از معجم الادباء ج 1 ص 295).
-
دج صغیر
لغتنامه دهخدا
دج صغیر. [دَ ج ِ ص َ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) نوعی دج . رجوع به دج در معنی پرنده شود.
-
زاب صغیر
لغتنامه دهخدا
زاب صغیر. [ ب ِ ص َ ] (اِخ ) مؤلف جغرافیای سیاسی گوید: رودی بوده که در ایالت آشور جریان داشته است و عثمانیها آن را آلتون سو (چشمه ٔ طلا) مینامند و از واردات دجله بوده است . این رودخانه در نزدیکی رودخانه ٔ دیگری است که نام آن نیز زاب است و یونانیها آ...
-
زامهران صغیر
لغتنامه دهخدا
زامهران صغیر. [ م َ ن ِ ص َ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) از معاجین مقاوم سموم است . (آنندراج ). ابن سینا گوید: داروئی است شبیه به زامهران کبیر. (از قرابادین قانون ابن سینا چ تهران ص 8). و رجوع به زامهران کبیر شود.
-
کاپادس صغیر
لغتنامه دهخدا
کاپادس صغیر. [ دُ س ِ ص َ ] (اِخ ) یک قسمت از تقسیمات دوگانه ٔ ایالت کاپادس یا قبادوقیا (کاپادوکیه در آسیای صغیر). رجوع به کاپادس شود.
-
قفال صغیر
لغتنامه دهخدا
قفال صغیر. [ ق َف ْ فا ل ِ ص َ ] (اِخ ) عبداﷲبن احمدبن عبداﷲ فقیه فاضل ، مکنی به ابوبکر مروزی . از مردم مرو است که در قفل سازی مهارت داشته است و در فقه و زهد و ورع و تقوی مقامی ارجمنددارد. وفات وی به سال 417 یا 427 هَ . ق . در سجستان اتفاق افتاد. (طب...
-
فلفل صغیر
لغتنامه دهخدا
فلفل صغیر. [ف ِ ف ِ ل ِ ص َ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) پنج انگشت . (فرهنگ فارسی معین ). رجوع به فلفل بری و فنجنگشت شود.
-
ناشی صغیر
لغتنامه دهخدا
ناشی صغیر. [ ی ِ ص َ ] (اِخ ) رجوع به ناشی ءالاصغر شود.
-
لبلاب صغیر
لغتنامه دهخدا
لبلاب صغیر. [ ل َ لا ب ِ ص َ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) شجره ٔبارده . لبلاب احرش . الاطینی شحیمیة. شحیمه . سراویل الطول . رجوع به لبلاب شود.
-
ابوحنیفه ٔ صغیر
لغتنامه دهخدا
ابوحنیفه ٔ صغیر. [ اَ ح َف َ ی ِ ص َ ] (اِخ ) لقب امام ابوجعفر محمدبن عبداﷲبن عمر هندوانی ، و او را برای بسیاری فقه او ابوحنیفه ٔ صغیر گفتندی . وفات وی به سال 363 هَ . ق . بوده است .