کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
صعود پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
صعود
/so'ud/
معنی
١. بالا رفتن از جایی.
٢. [مجاز] ترقی کردن.
فرهنگ فارسی عمید
مترادف و متضاد
ارتقا، اوجگیری، بالاروی، تصاعد، عروج ≠ نزول
برابر فارسی
اوجگیری، بالا رفتن
فعل
بن گذشته: صعود کرد
بن حال: صعود کن
دیکشنری
ascension, ascent, climb, rise, scramble
-
جستوجوی دقیق
-
صعود
واژگان مترادف و متضاد
ارتقا، اوجگیری، بالاروی، تصاعد، عروج ≠ نزول
-
صعود
فرهنگ واژههای سره
اوجگیری، بالا رفتن
-
صعود
فرهنگ فارسی معین
(صُ) [ ع . ] 1 - (مص ل .) بالا رفتن . 2 - (اِمص .) بالاروی .
-
صعود
لغتنامه دهخدا
صعود. [ ص َ ] (اِخ ) کوهی است در دوزخ . (مهذب الاسماء) (منتهی الارب ).
-
صعود
لغتنامه دهخدا
صعود. [ ص َ ] (ع ص ، اِ) جای بلند. (منتهی الارب ). || عقبه ٔ دشوار. (ترجمان علامه ٔ جرجانی ).عقبه ٔ دشوارگذار. (منتهی الارب ). || راه بلند در کوه . (دهار). || امر دشوار. (منتهی الارب ). || ناقه ای که بچه ٔ ناقص زاده پس آن را بر بچه ٔ سال گذشته مهربان...
-
صعود
لغتنامه دهخدا
صعود. [ ص ُ ] (اِخ ) حافظ میرمحمد علی . وی یکی از شعرای هندوستان است و نسب او به امام جعفر صادق علیه السلام پیوندد. یکی از اجداد وی از ایران بخطه ٔ گجرات هندوستان مهاجرت کرد و صعود در شهر احمدآباد ازآن بلاد متولد شد و در شاهجهان آباد میزیست . ازوست :...
-
صعود
لغتنامه دهخدا
صعود. [ ص ُ] (ع مص ) ببالا برشدن . (تاج المصادر بیهقی ) (ترجمان علامه ٔ جرجانی ). ببالا رفتن . (مصادر زوزنی ) (غیاث اللغات ). بالا رفتن . (بحر الجواهر). برآمدن . (منتهی الارب )(بحر الجواهر). برشدن . عروج . ارتقاء. مقابل نزول .
-
صعود
دیکشنری عربی به فارسی
فراز , علو , بالا , تعالي , سلطه , تفوق , مزيت , استيلا , فراز جو , فراز گراي , صعودي , بالا رونده , سمت الراس , نوک , صعود , عروج عيسي به اسمان , معراج , سوارکشتي شدن
-
صعود
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] so'ud ١. بالا رفتن از جایی.٢. [مجاز] ترقی کردن.
-
صعود
دیکشنری فارسی به عربی
جبل , صعود , نتوء
-
واژههای مشابه
-
صعود تدویری
لغتنامه دهخدا
صعود تدویری . [ ص ُ دِ ت َدْ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) بودن کوکب است در نطاق سوم و چهارم تدویر.
-
صعود حاملی
لغتنامه دهخدا
صعود حاملی . [ ص ُ دِ م ِ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) بودن کوکب است در نطاق سوم و چهارم حامل .
-
صعود شمالی
لغتنامه دهخدا
صعود شمالی . [ ص ُ دِ ش ِ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) بودن کوکب فوق الارض در جانب شمال است .
-
صعود کردن
لغتنامه دهخدا
صعود کردن . [ ص ُ ک َ دَ ] (مص مرکب ) برشدن . برآمدن . بررفتن . ارتقاء. رجوع به صعود شود.