کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
صعقة پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
صعقة
لغتنامه دهخدا
صعقة. [ ص َ ق َ ] (ع مص ) بیهوش گردیدن . (منتهی الارب ). بیهوش شدن . (تاج المصادر بیهقی ) (مقدمه ٔ لغت میر سید شریف ). || (اِمص ) بیهوشی . (غیاث اللغات ) (منتهی الارب ) : باز از آن صعقه چو با خود آمدم طور برجا بد نه افزون و نه کم . مولوی (مثنوی ). ||...
-
واژههای مشابه
-
صعقه
فرهنگ فارسی معین
(صَ قَ یا قِ) [ ع . صعقة ] 1 - (مص ل .) بی هوش گردیدن . 2 - (اِمص .) بی هوشی .
-
صعقه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی: صعقَة] [قدیمی] sa'qe ۱. بیهوش شدن از شدت ترس یا از شنیدن صدای هولانگیز؛ بیهوشی.٢. (اسم) = صاعقه
-
واژههای همآوا
-
ساقط
واژگان مترادف و متضاد
۱. افتاده، فروافتاده، فتاده ۲. حذفشده ۳. سقطشده ۴. پست، فرومایه، ناکس، دنی ۵. زایلشده ۶. مضمحلشده
-
ساقط
فرهنگ واژههای سره
سرنگون، واژگون
-
ساقط
لغتنامه دهخدا
ساقط. [ ق ِ ] (ع ص ) افتاده . (منتهی الارب ) (غیاث ) (آنندراج ). بر زمین افتاده . از بالا بپایین افتاده . فروافتاده . فرود آمده . || مرد فرومایه . بی اصل . (دهار). ناکس و فرومایه . (منتهی الارب )(غیاث بنقل از لطائف ). کسی است که شمرده نمیشود از برگزی...
-
ساقة
لغتنامه دهخدا
ساقة. [ ق َ ] (اِخ ) قلعه ای است به یمن . (شرح قاموس ) (منتهی الارب ). حصاری است در یمن از حصارهای ابین . (معجم البلدان ).
-
ساقة
لغتنامه دهخدا
ساقة. [ ق َ / ق ِ ] (ع اِ) ساقه . بازپسینان لشکر. (مهذب الاسماء). دنباله ٔ لشکر. (آنندراج ). دنباله ٔ لشکر و فوج پسین از پنج فوج معینه که بترکی آن را چنداول گویند. (غیاث از منتخب و مصطلحات ). مایه دار. (آنندراج ). آنچه برپشت بود از لشکر. مقابل مقدمه ...
-
ساقط
فرهنگ فارسی معین
(قِ) [ ع . ] (ص .) 1 - فرودافتاده . 2 - فرومایه ، ناکس .
-
صاغة
لغتنامه دهخدا
صاغة. [ غ َ ] (ع ص ، اِ) ج ِ صائغ. رجوع به صائغ شود.
-
ساقط
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی، جمع: سُقّاط و سِقاط] sāqet ۱. افتاده؛ فرودآمده؛ از بالا به پایین افتاده.۲. فرومایه؛ ناکس؛ لئیم.
-
ساقط
واژهنامه آزاد
بی ارزش.