کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
صعدات پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
صعدات
لغتنامه دهخدا
صعدات . [ ص َ ع َ ] (ع ص ، اِ) ج ِ صَعدَة. (منتهی الارب ).
-
صعدات
لغتنامه دهخدا
صعدات . [ ص ُ ع ُ ] (ع اِ) ج ِ صعید. (منتهی الارب ).
-
واژههای همآوا
-
سادات
واژگان مترادف و متضاد
سیدها، سیدهها
-
سادات
فرهنگ فارسی معین
[ ع . ] (ص . اِ.) جِ سادة . 1 - بزرگان . 2 - اولاد پیامبر.
-
سادات
لغتنامه دهخدا
سادات . (اِخ ) (سلاطین ... دهلی ) چهارمین سلسله از پنج سلسله ٔ مسلمان قبل از سلطنت مغول در هندوستان ، شامل بیست و هفتمین تا سی امین پادشاهان دهلی که از 817 هَ . ق . تا حدود 847 هَ . ق . (بعداز تلقیه و بیش از لودیان ) در هند حکومت کرده اند.رجوع به ترج...
-
سادات
لغتنامه دهخدا
سادات . (اِخ ) دهی است از دهستان ایتبوند بخش دلفان شهرستان خرم آباد. واقع در 33 هزارگزی شمال خاوری نورآباد در کنار باختر راه شوسه ٔ خرم آباد به کرمانشاه . دامنه و هوای آن سردسیر و مالاریائی است . آب آن از چشمه ها و محصول آن غلات و لبنیات است ، 300 تن...
-
سادات
لغتنامه دهخدا
سادات . (اِخ ) دهی است از دهستان خانمیرزا بخش لردگان شهرستان شهرکرد. واقع در 3 هزارگزی شمال لردگان و متصل به راه سادات به لردگان . کوهستانی و هوای آن معتدل است . آب آن از چشمه و محصول آن گندم و جو است ، 306 تن سکنه دارد که به زراعت اشتغال دارند. راه ...
-
سادات
لغتنامه دهخدا
سادات . (اِخ ) دهی است از دهستان قره باشلو بخش چاپشلو شهرستان دره گز، واقع در 7 هزارگزی شمال باختری قره باشلو، سر راه عمومی کپکان . جلگه ای و سردسیر است . آب آن از قنات و محصول آن غلات است ، 130 تن سکنه دارد که بزراعت اشتغال دارند.راه مالرو دارد. (از...
-
سادات
لغتنامه دهخدا
سادات . (اِخ ) دهی است ازدهستان بویراحمد سردسیر بخش کهکیلویه شهرستان بهبهان . واقع در 77 هزارگزی شمال خاوری راه شوسه ٔ آرو بهبهان . کوهستانی و هوای آن سردسیر و مالاریائی است . آب آن از رودخانه و محصول آن غلات ، پشم ، لبنیات ، گردو، میوه است ، 250 تن ...
-
سادات
لغتنامه دهخدا
سادات . (اِخ ) سلاطین [ سلاطین لحسا ] را سادات میگفتند. (سفرنامه ٔ ناصرخسرو چ دبیرسیاقی ص 110).
-
سادات
لغتنامه دهخدا
سادات . (ع اِ) جمع سادت (سادة) است که در اصل سَیَدة بود، جمع تکسیر سائد، و سائد بر وزن فاعل بمعنی سید است . پس سادات جمع الجمع سائد باشدنه جمع سید. (غیاث ) (آنندراج ). مهتران : که سادات جمع جوانان جنت نبی گفت هستند شبیر و شبر. ناصرخسرو (دیوان ص 150)....
-
سادات
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی] sādāt ۱. [جمعِ سادَة، جمعالجمعِ سائِد] = سائد۲. اولاد پیغمبر اسلام.
-
جستوجو در متن
-
صعید
لغتنامه دهخدا
صعید. [ ص َ ] (ع اِ) خاک یا روی زمین . ج ، صُعُد و صُعُدات . (منتهی الارب ). روی زمین . (ترجمان علامه ٔ جرجانی ). روی زمین و خاک بر روی زمین . (مهذب الاسماء). خاک و روی زمین . (غیاث اللغات ). || راه . (منتهی الارب ).