کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
صعدا پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
صعدا
/so'adā/
معنی
نفس عمیقی که از خستگی، کوفتگی، یا اندوه کشیده میشود.
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
صعدا
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی: صعداء] [قدیمی] so'adā نفس عمیقی که از خستگی، کوفتگی، یا اندوه کشیده میشود.
-
واژههای مشابه
-
صَعَداً
فرهنگ واژگان قرآن
صعودي - آنچه دائماً بيشتر مي شود (عذاب صعد آن عذابي است که دائما بيشتر ميشود ، و معذب را مغلوبتر ميکند )
-
واژههای همآوا
-
سعدا
لغتنامه دهخدا
سعدا. [ س ُ ع َ ] (ع ص ، اِ) ج ِ سعید. (دهار). رجوع به سعید شود.
-
صادع
لغتنامه دهخدا
صادع . [ دِ ] (ع ص ) نعت فاعلی از صَدْع . || قاضی . داور. (اقرب الموارد). || شارع : علی صادعها السلام . || جبل ٌ صادع کصاحب ؛ کوه رونده در زمین به درازا. سیل ٌ صادع و واد صادع کذلک . || الصبح الصادع ؛ بامداد روشن . (منتهی الارب ).
-
صادع
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی] [قدیمی] sāde' روشن.
-
سعدا
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی: سعداء، جمعِ سعید] [قدیمی] so'adā = سعید
-
صَعَداً
فرهنگ واژگان قرآن
صعودي - آنچه دائماً بيشتر مي شود (عذاب صعد آن عذابي است که دائما بيشتر ميشود ، و معذب را مغلوبتر ميکند )
-
جستوجو در متن
-
صعد
لغتنامه دهخدا
صعد.[ ص َ ع َ ] (ع ص ) دشوار: عذاب صعد؛ عذاب شاق که در آن راحت نباشد. (مهذب الاسماء). عذاب سخت . قال اﷲ تعالی : یسلکه عذاباً صعدا. (قرآن 17/72) (منتهی الارب ).
-
استهلال
لغتنامه دهخدا
استهلال . [ اِ ت ِ ] (ع مص ) ماه نو دیدن . (زوزنی ) (تاج المصادر بیهقی ) (غیاث ). جستجوی ماه کردن . || دیدن ماه نو خواستن . هلال دیدن خواستن ، چنانکه مسلمانان در شب آخر شعبان و رمضان . || برآمدن ماه نو. (منتهی الارب ). هویدا شدن ماه . (تاج المصادر بی...
-
احمد
لغتنامه دهخدا
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) ابن محمدبن ابراهیم بن الخطاب الخطابی بستی . مکنی به ابوسلیمان از اولاد زیدبن الخطاب برادر عمربن الخطاب . و این نسبت را ابوعبید هروی و ابومنصور ثعالبی دو شاگرد احمدگفته اند. و چنانکه عبدالرحمان بن عبدالجبار الفامی الهروی در تار...