کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
صعد پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
صعد
معنی
بلند کردن , بلندتر کردن , بالا بردن , زياد کردن , شديد کردن , بسط دادن
دیکشنری عربی به فارسی
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
صعد
لغتنامه دهخدا
صعد. [ ص َ ] (ع ص ) نیزه که راست رسته باشد. (مهذب الاسماء). رجوع به صعدة شود.
-
صعد
لغتنامه دهخدا
صعد. [ ص ُ ] (اِخ ) موضعی است و در شعر کثیر آمده است : وعدت نحو ایمنها و صدت عن الکثبان من صعد و خال .(معجم البلدان ).
-
صعد
لغتنامه دهخدا
صعد. [ ص ُ ع ُ ] (ع ص ، اِ) ج ِ صَعود و صَعید. (منتهی الارب ).
-
صعد
لغتنامه دهخدا
صعد.[ ص َ ع َ ] (ع ص ) دشوار: عذاب صعد؛ عذاب شاق که در آن راحت نباشد. (مهذب الاسماء). عذاب سخت . قال اﷲ تعالی : یسلکه عذاباً صعدا. (قرآن 17/72) (منتهی الارب ).
-
صعد
دیکشنری عربی به فارسی
بلند کردن , بلندتر کردن , بالا بردن , زياد کردن , شديد کردن , بسط دادن
-
واژههای مشابه
-
صعد الموقف
دیکشنری عربی به فارسی
بالا بردن , نشان دادن , توپ زدن(- ) پيشوندي است بمعني -پيش -و -قبل از- و -درجلو-
-
واژههای همآوا
-
سعد
فرهنگ نامها
(تلفظ: saed) (عربی) خجسته ، مبارک ، خوش یمن ، سعادت ، خوشبختی ، خوش یمنی .
-
سعد
واژگان مترادف و متضاد
۱. خجستگی، شگون ۲. مبارک، میمون، نیکبختی، یمن ≠ نحس ۳. خوشیمن
-
ثاد
فرهنگ فارسی معین
[ ع . ] (اِ.) نَم .
-
ساد
فرهنگ فارسی معین
(ص .) مخفُفِ ساده ، ناآمیخته ، بی نقش و نگار.
-
ساد
فرهنگ فارسی معین
(اِ.) خوک نر، گراز.
-
ساد
فرهنگ فارسی معین
[ ع . ] (اِفا.) 1 - سد کننده . 2 - استوار. 3 - راست گفتار.
-
سعد
فرهنگ فارسی معین
(سَ) [ ع . ] (ص .) مبارک ، خجسته .