کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
صعاق پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
صعاق
لغتنامه دهخدا
صعاق . [ ص َ ] (ع اِ) آواز تندر. (از اقرب الموارد).
-
صعاق
لغتنامه دهخدا
صعاق . [ ص َ ] (ع مص ) بی هوش شدن . (تاج المصادر بیهقی ).
-
صعاق
لغتنامه دهخدا
صعاق . [ ص ُ ] (ع مص ) آواز سخت کردن گاو. (از اقرب الموارد).
-
واژههای همآوا
-
سائغ
لغتنامه دهخدا
سائغ. [ ءِ ](ع ص ) گوارنده . گوارا. خوش . خوش آیند. (دهار) (غیاث )(آنندراج ). عذب ، سیغ. که به گلو آسان شود. آسان به گلوشونده . (شرح قاموس ) : نعمت حق سبحانه ...در بازمانده ٔ امیر ماضی سائغ و ضافیةاللباس است . (ترجمه ٔ تاریخ یمینی ص 460). || گوارنده ...
-
سائق
لغتنامه دهخدا
سائق . [ ءِ ] (ع ص ، اِ) ج ، سائقون ، سُوّاق ، ساقة. راننده : ریش را شانه زدی که سائقم سائقی لیکن بسوی درد و غم . (مثنوی ). || راننده ٔ چاروا. (منتهی الارب ) (شرح قاموس ). آنکه حیوانات را از عقب براند. (قطر المحیط) (اقرب الموارد) :نقل هرچیزی بود هم ل...
-
صائغ
لغتنامه دهخدا
صائغ. [ ءِ ] (اِخ ) ابراهیم بن میمون صایغ، از مردم مرو، مکنی به ابی اسحاق . وی از عطأبن ابی ریاح و نافع روایت کند. حسان بن ابراهیم و داودبن ابی فرات و اهل بلد او از وی روایت آرند. فقیهی فاضل و از آمرین به معروف بود و ابومسلم خراسانی وی را بسال 131 ه...
-
صائغ
لغتنامه دهخدا
صائغ. [ ءِ ] (اِخ ) ابوجعفر محمدبن اسماعیل بن سالم مکّی . از مردم بغداد ساکن مکه . وی از حجاج بن محمد اعور و سبابةبن سوار، و روح بن عبادة، و ابی اسامة حمادبن اسامه ، و ابی داود حفری ، و قبیصةبن عقبة روایت کند. و از وی سوسی بن هارون حافظ و یحیی بن محم...
-
صائغ
لغتنامه دهخدا
صائغ. [ ءِ ] (اِخ ) ابومنصور عبدالواحدبن حسن بن عبدالواحدبن ابراهیم صائغ شیرازی ، معروف به صایغ کبیر. محدث است . وی پیاده نزد قاضی ابی عمرو قسم بن جعفر هاشمی به بصره رفت و از وی و جماعتی از شیوخ شیراز [حدیث ] شنید. حافظ عبدالعزیزبن محمدبن محمد نخشبی ...
-
صائغ
لغتنامه دهخدا
صائغ. [ ءِ ] (اِخ ) احمدبن محمدبن عبداﷲبن محمدبن عبدالوهاب بن محمدبن یزیدبن سنان بن جبله ٔ نیشابوری ، مکنّی به ابی حامد. محدث است . وی در نیشابور از ابوبکر محمدبن اسحاق بن خزیمة و ابوالعباس محمد (؟) یحیی بن محمدبن صاعد و طبقه ٔ آنان [ حدیث ] شنید. و ...
-
صائغ
لغتنامه دهخدا
صائغ. [ ءِ ] (اِخ ) حکیم شهاب الدین محمدبن علی صایغ شهاب زرگر. از مذکوران خراسان و مشهوران جهان بوده است ، و در علم صیاغت ماهر،و بر صناعت شعر کامل ، و او را توحید است ، میگوید:صنع بی عیبش ز... میکندامر بی ریبش ز آبی درّ انور میکندخاک را بر آب ...داد....
-
صائغ
لغتنامه دهخدا
صائغ. [ ءِ ] (اِخ ) سعیدبن حسان اندلسی ، مولای حکم بن هشام ، مکنی به ابی عثمان . او از اصحاب مالک بن انس روایت کند. وفات بسال 236 هَ . ق . (سمعانی ص 348 ب ).
-
صائغ
لغتنامه دهخدا
صائغ. [ ءِ ] (اِخ ) لقب احمدبن محمد و ثابت بن شریح و جماعةبن سعد و عبداﷲبن محمد و چند تن دیگر است . (ریحانةالادب ج 2 ص 410).
-
صائغ
لغتنامه دهخدا
صائغ. [ ءِ ] (اِخ ) نقولاوس خوری ، یا نقولاوس صائغ حلبی . مولد 1692 م . به حلب . وی به رهبانیت ملکانی که در حناویة و شویریة معروف بود، پیوست . و بسال 1719 م . به درجه ٔ «کهنوت » ارتقا یافت ، و در 1727 م .به ریاست عامه ٔ رهبانان انتخاب شد، و تا پایان ...
-
صائغ
لغتنامه دهخدا
صائغ. [ ءِ ] (ع ص ) نعت فاعلی ازصوغ . زرگر. (منتهی الارب ) (غیاث اللغات ) (منتخب اللغات ). || ریخته گر. ج ، صاغَة. صواغ . صیاغ .