کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
صعاب پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
صعاب
/se'āb/
معنی
دشواریها؛ سختیها.
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
صعاب
لغتنامه دهخدا
صعاب . [ ص ِ ] (اِخ ) کوهی است میان یمامه و بحرین . (معجم البلدان ) (منتهی الارب ).
-
صعاب
لغتنامه دهخدا
صعاب . [ ص ِ ] (اِخ ) گفته اند ریگستانهائی است بین بصره و یمامة که عبور از آن دشوار بود. حارث بن همام بن مرةبن ذهل شیبان در روزی از ایام بکر در آنجا کشته شده و تغلب در آخر روز به هزیمت شده است . (معجم البلدان ).
-
صعاب
لغتنامه دهخدا
صعاب . [ ص ِ ] (اِخ ) نقطه ای است که در آن دلیری از دلاوران بکربن وائل که کتان دهر نام داشت ، به دست خلیفةبن مخبط بقتل رسید. (معجم البلدان ).
-
صعاب
لغتنامه دهخدا
صعاب . [ ص ِ ] (ع ص ، اِ) ج ِ صَعب : تازه شود صورت دین را جبین سهل شود شیعت حق را صعاب . ناصرخسرو.گرچه صعب است عمل از قبل بوی بهشت جمله آسان شود ای پور پدر بر تو صعاب . ناصرخسرو.و در اذلال صعاب و رقاب براهین معجز نموده . (جهانگشای جوینی ). و چون همت ...
-
صعاب
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی، جمعِ صَعب] [قدیمی] se'āb دشواریها؛ سختیها.
-
واژههای همآوا
-
صائب
فرهنگ نامها
(تلفظ: sā’eb) راست و درست ؛ (در اعلام) محمدعلی بن میرزا عبدالرحیم تبریزی معروف به صائب تبریزی از شاعران بنام ایران در قرن یازدهم (هـ . ق).
-
صاعب
فرهنگ فارسی معین
(عِ) [ ع . ] (ص فا.) سخت گیر.
-
سائب
لغتنامه دهخدا
سائب . [ ءِ ] (اِخ ) ابن ابی سائب صیفی قرشی مخزومی ، صحابی است . رجوع به البیان و التبیین ج 1ص 250 و ج 2 ص 20 و عقدالفرید ج 2 ص 212 و الاصابه شود.
-
سائب
لغتنامه دهخدا
سائب . [ ءِ ] (اِخ ) ابن ابی لبابةبن عبدالمنذر انصاری . صحابی است . (الاصابه ).
-
سائب
لغتنامه دهخدا
سائب . [ ءِ ] (اِخ ) ابن اقرع ثقفی ، صحابی است و در ملازمت پدر به حضور پیغمبر رسید در دوره ٔ خلافت عمر برسالت بنزد نعمان بن مقرن رفت . مدتی عامل مدائن بود و نیز در فتح نهاوند حضور داشت . سرانجام عمل اصفهان را یافت و در آن شهر درگذشت و اخلافش در آن شه...
-
سائب
لغتنامه دهخدا
سائب . [ ءِ ] (اِخ ) ابن حارث بن صبره قرشی سهمی ، معروف به ابن ابی وداعه . در غزوه ٔ بدر در زمره ٔ کفار بود و به دست مسلمانان اسیر شد و با فدیه ای که پسرش مطلب داد آزاد گردید. بعدها اسلام آورد. او از انساب قریش اطلاع وافی داشت . بسال 57 درگذشت . (الا...
-
سائب
لغتنامه دهخدا
سائب . [ ءِ ] (اِخ ) ابن حزن قرشی مخزومی . عم سعیدبن مسیبک است و عهد حضرت رسول را دریافته است . (الاصابه ).
-
سائب
لغتنامه دهخدا
سائب . [ ءِ ] (اِخ ) ابن خلادبن سویدبن ثعلبه انصاری خزرجی مکنی به ابواسهله صحابی است . در غزوه ٔ بدر حضور داشت و از جانب معاویه والی یمن گردید. بسال 91 در عهد خلافت ولیدبن عبدالملک درگذشت . رجوع به الاعلام زرکلی و تاریخ خلفاء ص 150 و الاصابه شود.
-
سائب
لغتنامه دهخدا
سائب . [ ءِ ] (اِخ ) ابن ذکوان مکنی به ابوجمعه معروف به راویه ٔ کثیرعزه از شعرای اموی است و او راست :أبائنة سعدی ؟ نعم ستبین !کما انبت من حبل القرین قرین اء اًن زم أجمال و فارق جیرةو صاح غراب البین أنت حزین کانک لم تسمع ولم ترقبلهاتفرق أحباب لهن ...