کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
صرف کردن اسم یاضمیر پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
هستی صرف
لغتنامه دهخدا
هستی صرف . [ هََ ی ِ ص ِ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) وجود مطلق . (ناظم الاطباء). رجوع به هستی آزاد شود.
-
صرف اشتقاقی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[زبانشناسی] ← ساختواژۀ اشتقاقی
-
صرف تصریفی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[زبانشناسی] ← ساختواژۀ تصریفی
-
صرف شدن
فرهنگ فارسی معین
(صَ. شُ دَ) [ ع - فا. ] (مص ل .) 1 - به کار رفتن ، مصرف شدن . 2 - طی شدن .
-
حجر صرف
لغتنامه دهخدا
حجر صرف . [ ح َ ج َ رِ ص َ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) رجوع به حجرالصرف شود.
-
صرف برات
لغتنامه دهخدا
صرف برات . [ ص َ ف ِ ب َ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) بهره ای که شخص بخاطر پرداخت وجه حواله ای که هنوز موعد آن نرسیده از دارنده ٔ آن اخذ می کند.
-
صرف جیب
لغتنامه دهخدا
صرف جیب . [ ص َ ف ِ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) در اصطلاح عهد قاجاریه وجهی که برای بخشش شاه با دست خود منظور کنند.
-
صرف شدن
لغتنامه دهخدا
صرف شدن . [ ص َ ش ُ دَ ] (مص مرکب ) بکار رفتن . هزینه شدن . خرج شدن : صرف شد آن بدره هوا در هوامفلس و بدره ز کجا تا کجا. نظامی .سعدی اگر خون و مال صرف شود در وصال آنت مقامی بزرگ وینت بهایی حقیر. سعدی .کنون که رغبت خیر است زورطاعت نیست دریغ نقد جوانی ...
-
صرف الحدیث
لغتنامه دهخدا
صرف الحدیث . [ ص َ فُل ْ ح َ ](ع اِ مرکب ) زیادتی در سخن و آراستگی و آرایش آن بزیادت . مأخوذ از صرف الدراهم که زیادت قیمت بعض آن بر بعض است و کذلک صرف الکلام . و منه الحدیث : من طلب صرف الحدیث ؛ ای تزیینه بالزیادة فیه . (منتهی الارب ).
-
صرف الدهر
لغتنامه دهخدا
صرف الدهر. [ ص َ فُدْ دَ ] (ع اِ مرکب ) حوادث و شدائد زمانه . (منتهی الارب ).
-
صرف خوار
لغتنامه دهخدا
صرف خوار. [ ص َ خوا / خا ] (نف مرکب )بهره خوار. سودخوار. آنکه صرف پول گیرد : همه صرف خواران صرف منندقباله نویسان حرف منند.نظامی .
-
صرف الانتباه
دیکشنری عربی به فارسی
گيجي , حواس پرتي , ديوانگي
-
صرف فعل
دیکشنری فارسی به عربی
تصريف
-
صرف شدن
دیکشنری فارسی به عربی
اصرف
-
صرف كرد
دیکشنری فارسی به عربی
استنفد