کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
صرحة پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
صرحة
لغتنامه دهخدا
صرحة. [ ص َ ح َ ] (ع اِ) میان سرای . (مهذب الاسماء). عرصه ٔ سرا. گشادگی میان سرای .(منتهی الارب ). || (ص ) بارز و آشکارا: خرج لهم صرحة برحة؛ برآمد بر ایشان ظاهر و نمایان . || زمین استوار و درشت هموار. (منتهی الارب ).
-
واژههای مشابه
-
صرحه
فرهنگ فارسی معین
(صَ رْ حَ) [ ع . ] (اِ.) زمین صاف و هموار.
-
واژههای همآوا
-
سرحة
لغتنامه دهخدا
سرحة. [ س َ ح َ ] (اِخ ) شهرکی است به عربستان آبادان و خرم . (حدود العالم ). روستایی است در یمن که یکی از لنگرگاههای بحری است . (معجم البلدان ).
-
سرحة
لغتنامه دهخدا
سرحة.[ س َ ح َ ] (ع ص ، اِ) درخت بزرگ . (مهذب الاسماء) (از اقرب الموارد). و در قول عنترة «بطل کأن ثیابه فی سرحة»؛ یعنی از درازی بالا و بزرگی اندام چنان است که گویی جامه ٔ او بر درختی بزرگ افکنده است . || یکی سرح ، و آن درختی است که میوه ٔ آن مانند ا...
-
جستوجو در متن
-
برحة
لغتنامه دهخدا
برحة. [ ب َ ح َ ] (ع ص ) بارز. (منتهی الارب )؛ خرج لهم صرحة برحة؛ ای بارز. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء).