کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
صراط مستقیم پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
صراط مستقیم
لغتنامه دهخدا
صراط مستقیم . [ ص ِ طِ م ُ ت َ ] (اِخ ) چند منظومه است از جمله مثنویی است از امیر حسینی شاعر متوفی به سال 717 هَ . ق . رجوع به حبیب السیر چ خیام ج 3 ص 379 شود.
-
صراط مستقیم
لغتنامه دهخدا
صراط مستقیم . [ ص ِ طِ م ُ ت َ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) صراطالمستقیم . رجوع به همین کلمه شود.
-
واژههای مشابه
-
صِرَاطِ
فرهنگ واژگان قرآن
راه روشن ( از ماده ( ص ر ط )گرفته شده ، که بمعناي بلعيدن است ، و راه روشن مثل اينکه رهرو خود را بلعيده ، و در مجراي گلوي خويش فرو برده ، که ديگر نميتواند اين سو و آن سو منحرف شود ، و نيز نميگذارد که از شکمش بيرون شود )
-
پل صراط
لغتنامه دهخدا
پل صراط. [ پ ُ ل ِ ص ِ ] (اِخ ) صراط. پلیست گسترده بر پشت دوزخ که ذکر آن در حدیث صحیح وارد است . (منتهی الارب ). عقاید مسلمین درباره ٔ پل صراط مشابه است با آنچه مزدیسنان درباره ٔ پل چینوت گویند. و نیز رجوع به چینوت شود.
-
اصحاب صراط سوی
لغتنامه دهخدا
اصحاب صراط سوی . [ اَ ب ِ ص ِ طِ س َ وی ی ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) یاران راه راست : فستعلمون من اصحاب الصراط السوی . (قرآن /20 135).
-
جستوجو در متن
-
مستقیم
لغتنامه دهخدا
مستقیم . [ م ُ ت َ ] (ع ص ) نعت فاعلی از استقامة. راست و معتدل . (منتهی الارب ). معتدل . (از اقرب الموارد). راست که ضد کج باشد. (غیاث ) (آنندراج ). رجوع به استقامة شود : یکی را حب جاه از جاده ٔ مستقیم به بیراه افکنده . (کلیله و دمنه ).بنوشته هفت چرخ ...
-
حکمت آرا
لغتنامه دهخدا
حکمت آرا. [ ح ِ م َ ] (نف مرکب ) آراینده ٔ حکمت . زیب و زینت دهنده ٔ حکمت : حکمت آرایان روشن رای را عقل صحیح جز بدین درگاه ننماید صراط مستقیم .سوزنی .
-
کجرو
لغتنامه دهخدا
کجرو. [ ک َرَ / رُو ] (نف مرکب ) کج رونده . که صراط مستقیم نپوید. رونده براه کج . که براه مستقیم نرود : تا در این رشته ای که مسکن تست نفست ار کجرو است دشمن تست . سنائی .فلک کجروتر است از خطترسامرا دارد مسلسل راهب آسا. خاقانی .سرآهنگ پیشینه کجرو کندنو...
-
مُّسْتَقِيم
فرهنگ واژگان قرآن
راست - مستقیم (کلمه ی مستقيم بمعناي هر چيزي است که بخواهد روي پاي خود بايستد ، و بتواند بدون اينکه بچيزي تکيه کند بر کنترل و تعادل خود و متعلقات خود مسلط باشد ، مانند انسان ايستادهاي که بر امور خود مسلط است ، در نتيجه برگشت معناي مستقيم به چيزي است ک...
-
طریقت
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر، اسم) [عربی: طریقة] tariqat ۱. (تصوف) روش اهل صفا و سلوک؛ تزکیۀ باطن: ◻︎ ز مشکلات طریقت عنان متاب ای دل / که مرد راه نیندیشد از نشیبوفراز (حافظ: ۵۲۴)، ◻︎ در طریقت هرچه پیش سالک آید خیر اوست / بر صراط مستقیم ای دل کسی گمراه نیست (حافظ: ۱۶۱...
-
رشاد
لغتنامه دهخدا
رشاد. [ رَ ] (ع اِمص ) راستی . (ناظم الاطباء) (منتهی الارب ) (آنندراج ). اهتداء. (اقرب الموارد) : جمعی از سادات را که پای از دایره ٔ رشاد و اقتصاد بیرون نهاده به انواع اغدار و انذار به جاده ٔ مستقیم آورد. (ترجمه ٔ تاریخ یمینی ص 437). از سداد سیرت ورش...
-
برروشن
لغتنامه دهخدا
برروشن . [ ب َرْ، رَ وِ ] (اِ مرکب ) امت . (لغت نامه ٔ اسدی ). ج ، برروشنان . برروشن (از: بر بمعنی ب ِ یا بمعنی عالی و بلند و رفیع + روشن ، روش ، بمعنی رفتار) و معنی مجموع یعنی اینکه بر صراط مستقیم و دین حق است یا اینکه بر دینی عالی تر و درست است و ا...
-
راسته
لغتنامه دهخدا
راسته . [ ت َ / ت ِ ] (ص نسبی ) (از: راست و«هَ» نسبت ) بمعنی آنکه همه ٔ کارها را به دست راست کند، ضد چپه . (آنندراج ) (انجمن آرا) (از شعوری ). آنکه کارها را بدست راست کند. (برهان ) (از ناظم الاطباء).کسی که همه ٔ کارها بدست راست کند، مقابل چپه و چپال ...