کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
صدیق پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
صدیق
فرهنگ فارسی معین
(ص دُ) [ ع . ] (ص .) بسیار راست گو.
-
صدیق
فرهنگ فارسی معین
(صَ) [ ع . ] (ص .) دوست ، دوست خالص .
-
صدیق
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی] sadiq ۱. راستگو.۲. مهربان؛ مخلص.
-
صدیق
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی] seddiq ۱. بندۀ خالص خداوند.۲. (صفت) [قدیمی] راستگو.
-
واژههای مشابه
-
صديق
دیکشنری عربی به فارسی
دوست , رفيق , يار , دوست کردن , ياري نمودن
-
صَدِيقٍ
فرهنگ واژگان قرآن
دوستي که در دوستي و رفاقت صادق باشند
-
صِّدِّيقُ
فرهنگ واژگان قرآن
بسيار راستگو-آنکس که ميان گفتار و عملش هيچ تناقضي نيست وبر گفته خود ايستادگي مي کند (صدّيق به کسي گويند که در صدق مبالغه کند يعني آنچه را که انجام ميدهد ميگويد ، و آنچه را که ميگويد انجام ميدهد ، و ميان گفتار و کردارش تناقضي نباشد )
-
صدیق اکبر
لغتنامه دهخدا
صدیق اکبر. [ ص ِدْ دی ق ِ اَ ب َ ] (اِخ ) لقب امیر المؤمنین علی علیه السلام است . رجوع به علی بن ابیطالب (ع ) شود.
-
صدیق آباد
لغتنامه دهخدا
صدیق آباد. [ ص َ ] (اِخ ) ده کوچکی است از بخش ورامین شهرستان تهران 30هزارگزی جنوب ورامین 12هزارگزی جنوب راه شوسه و راه آهن ورامین به سمنان . معتدل مالاریائی دارای 16 تن سکنه . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 1).
-
ابوبکر صدیق
لغتنامه دهخدا
ابوبکر صدیق . [ اَ بو ب َ رِ ص ِدْ دی ] (اِخ ) رجوع به ابوبکربن ابی قحافه شود.
-
صدیق حسن خان
لغتنامه دهخدا
صدیق حسن خان . [ ص َ ح َ س َ ] (اِخ ) محمدبن علی بن حسن بن علی بن لطف اﷲ الحسینی مکنی به ابوالطیب . وی به سال 1248 هَ . ق . در قنوج متولد شد و از اکابروطن خویش علم فراگرفت سپس بدهلی که در آن هنگام بعلماء دین مشحون بود برفت و نزد شیوخ آن شهر و مخصوصاً...
-
صدیق و امین و غمخوار
فرهنگ گنجواژه
مشفق مورد اعتماد.
-
واژههای همآوا
-
صدیغ
لغتنامه دهخدا
صدیغ. [ ص َ ] (ع ص ) مرد ناتوان و ضعیف . (منتهی الارب ). مرد ضعیف . (مهذب الاسماء). || بچه ٔ هفت روزه . (منتهی الارب ) (مهذب الاسماء).