کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
صدیقان پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
صدیقان
لغتنامه دهخدا
صدیقان . [ ص ِدْ دی ] (اِ) ج ِ صدیق : عالم اندر میانه ٔ جهال مثلی گفته اند صدیقان . سعدی (گلستان ).اگر من خدای را عز و جل چنین پرستیدمی که توسلطان را، از جمله ٔ صدیقان بودمی . (گلستان چ فروغی جزو کلیات چ بروخیم ص 46).
-
جستوجو در متن
-
رفقا
واژگان مترادف و متضاد
احبا، دوستان، رفیقان، صدیقان، همگنان، یاران ≠ دشمنان
-
صدیقیت
لغتنامه دهخدا
صدیقیت . [ ص ِدْ دی قی ی َ ] (ع مص جعلی ، اِمص ) صدیق بودن . رتبتی است برتراز ولایت و پست تر از نبوت . (از کشاف اصطلاحات الفنون از کلیات ابی البقاء). و اجتماع اهل تصوف است که صدیقیت نزدیک ترین مرتبه است به نبوت . (انیس الطالبین بخاری نسخه ٔ خطی مؤلف...
-
راستان
لغتنامه دهخدا
راستان . (ص ، اِ) ج ِ راست ، عادلها و صادقها. (ناظم الاطباء). صدیقان . مقابل کژان . (از شرفنامه ٔ منیری ) : ز بیم سپهبد همه راستان بدان کار گشتند همداستان . فردوسی .راست شو تابراستان برسی خاک شو تا بر آستان برسی . اوحدی (از امثال وحکم ).|| قسط. عدل :...
-
سبسطیة
لغتنامه دهخدا
سبسطیة. [ س َ ب َ ی َ ] (اِخ ) شهری است از اعمال نابلس و در آن شهر قبر زکریا و یحیی (ع ) است . (منتهی الارب ). و یاقوت بنقل از احمدبن طیب سرخسی در رساله ای که در آن به وصف میر معتضد جهت جنگ با خمارویه پرداخته است آرد: شهری است نزدیک سمیساط که از اعما...
-
اجتباء
لغتنامه دهخدا
اجتباء. [ اِ ت ِ ] (ع مص ) برگزیدن . (تاج المصادر). گزین کردن . برگزیدگی : دمنه بدید که شیر... هر ساعت در اصطفاء و اجتباء وی [ گاو ] می افزاید. (کلیله و دمنه ). آدمی چون نور گیرد از خداهست مسجود ملائک ز اجتبا. مولوی . || تمییز. تمایز. اختلاف : گفت پی...
-
تفرید
لغتنامه دهخدا
تفرید. [ ت َ ] (ع مص ) فقیه شدن . (منتهی الارب ). فقیه و دانا شدن . (آنندراج ). تفقه . (اقرب الموارد). || کرانه گزیدن از مردم برعایت و محافظت بر امر و نهی خدای . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). یگانه کردن و گوشه گرفتن و خلوت گزیدن جهت رعایت امر و ن...
-
تازه رو
لغتنامه دهخدا
تازه رو. [ زَ / زِ ] (ص مرکب ) از اسمای محبوب است . (آنندراج ). مجازاً، خوشرو. شکفته . شادمان . تازه روی . سرفراز. خرم و باطراوت : بفرمود تا پیش او آورندگشاده دل و تازه رو آورند. فردوسی .سراسر بدرگاه او آمدندگشاده دل و تازه رو آمدند. فردوسی .بوقت عطا...
-
سرسبز
لغتنامه دهخدا
سرسبز. [ س َ س َ ] (ص مرکب ) تر و تازگی عیش . (برهان ) (آنندراج ). || خوش و خرم . (غیاث ) : خانه سرسبزتر ز سایه ٔ سروباده گلرنگ تر زخون تذرو. نظامی .اگر شد سهی سرو شاه اخستان تو سرسبز بادی در این گلستان . نظامی .بر این زرد گل گر ستم کرد باددرخت گل سر...
-
مقعد
لغتنامه دهخدا
مقعد. [ م َ ع َ] (ع اِ) نشستنگاه . (دهار). نشستنگاه . و گویند هو منی مقعدالقابلة؛ او نیک به من نزدیک است . ج ، مقاعد. (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) (از منتهی الارب ). جای نشستن . (غیاث ) (آنندراج ) : و قعد مقعد سلفه من الائمةالمهدیین . (تاریخ بیهق...
-
ابوعبدا
لغتنامه دهخدا
ابوعبدا. [اَ ع َ دِل ْ لاه ] (اِخ ) مغربی . ابن احمدبن اسماعیل . یکی از بزرگان مشایخ صوفیه . ابراهیم شیبانی و ابراهیم خواص از شاگردان وی بودند. و شیخ فریدالدین عطار گوید: این دو ابراهیم که از او خاسته اند خود شرح دهنده ٔ کمال او بسند، یکی ابراهیم شیب...
-
معرفت
لغتنامه دهخدا
معرفت . [ م َ رِ ف َ ] (ع اِمص ) شناختگی و شناسایی . (ناظم الاطباء). شناسایی . شناخت . آشنائی . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا) : و آنکه در سایه ٔ رایت علما آرام گیرد تا به آفتاب کشف نزدیک افتد به مجرد معرفت آن چندان شکوه در ضمیر او پیدا آید که اوهام نها...
-
صبر
لغتنامه دهخدا
صبر. [ ص َ ] (ع مص ، اِمص ) شکیبیدن . شکیبایی . شکیبایی کردن . پائیدن . نقیض جزع . و در کشاف اصطلاحات الفنون آرد: صبر بفتح و سکون بابمعنی شکیبائی است . سالکان گفته اند: تصبر واداشتن نفس است بر مکاره و تجرع مرارت ؛ یعنی اگر آدمی صبر رامالک نبود بایست ...
-
ابوزکریا
لغتنامه دهخدا
ابوزکریا. [ اَ زَ ک َ ری یا ] (اِخ ) یحیی بن معاذبن جعفر رازی واعظ. ابوالقاسم قشیری در رساله ذکر او آورده و وی را از جمله ٔ مشایخ شمرده است و گویداو یگانه ٔ وقت خویش بود و او را در رجا و امید و معرفت گفتارهاست . وی ببلخ شد و دیری بدانجا بزیست و ازآنج...