کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
صدوف پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
صدوف
لغتنامه دهخدا
صدوف . [ ] (اِخ ) نام یکی از دو کافر مالداری که قصد شتر صالح کردند. رجوع به حبیب السیر چ خیام ج 1 ص 38 شود.
-
صدوف
لغتنامه دهخدا
صدوف . [ ص َ ] (اِخ ) از زنان غالی و از نساک است . (البیان والتبیین چ مطبعه ٔ رحمانیه ٔ قاهره ج 1 ص 283).
-
صدوف
لغتنامه دهخدا
صدوف . [ ص َ ] (ع ص ) زنی که روی آرد و بازگرداند. (منتهی الارب ). آن زن که روی بگرداند از شوی خویش .(مهذب الاسماء). || گنده بوی دهن . (منتهی الارب ). الابخر؛ ای المنتن الرائحة. (قطر المحیط). || (اِ) علم است مر زنان را. (منتهی الارب ).
-
صدوف
لغتنامه دهخدا
صدوف . [ ص ُ ] (ع مص ) برگشتن . (منتهی الارب ). بگشتن . (ترجمان علامه ٔ جرجانی ) (مصادر زوزنی ). || میل کردن . (منتهی الارب ). || گام خرد نهادن . (مصادر زوزنی ).
-
جستوجو در متن
-
برگشتن
لغتنامه دهخدا
برگشتن . [ ب َ گ َ ت َ ] (مص مرکب ) برگردیدن . رجعت کردن . (ناظم الاطباء). مقابل رفتن . (فرهنگ فارسی معین ). بازگشتن . واگشتن . مراجعت کردن . عودت کردن . عود کردن . بازآمدن . بازپس آمدن . (یادداشت مؤلف ). رجوع . عودت . احریراف . اًزدهاف . اًصماء. اص...