کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
صدمت پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
صدمت
معنی
(صَ مَ) [ ع . صدمة ] 1 - (مص م .) کوفتن ، کوفتن دو چیز به هم . 2 - (اِمص .) کوفتگی ، آسیب . 3 - (اِ.) آزار، مصیبت .
فرهنگ فارسی معین
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
صدمت
لغتنامه دهخدا
صدمت . [ ص َ م َ ] (ع اِ) آسیب . (دهار). آزار : اگر طاقت نداری صدمت پیل چرا باید که بر موران نهی پای . سعدی .|| ضرب . کوب : بصدمتی که اگر کوه آهنین بودی از جای برکندی . (گلستان ). رجوع به صدمة شود.
-
صدمت
فرهنگ فارسی معین
(صَ مَ) [ ع . صدمة ] 1 - (مص م .) کوفتن ، کوفتن دو چیز به هم . 2 - (اِمص .) کوفتگی ، آسیب . 3 - (اِ.) آزار، مصیبت .
-
واژههای همآوا
-
صدمة
لغتنامه دهخدا
صدمة. [ ص َ م َ ] (ع اِ) مصیبت . (منتهی الارب ). و فی الحدیث : الصبر عند الصدمة الاولی ؛ ای الصبر یحمد عند اول الرزیة. (منتهی الارب ). || آسیب . گزند : آسودگی مجوی که از صدمه ٔ اجل کس را نداده اند برات مسلمی . ؟رجوع به صدمت شود. || (اِمص ) برکندگی . ...
-
ثدمة
لغتنامه دهخدا
ثدمة. [ ث َ م َ ] (ع ص ) تأنیث ثدم .
-
جستوجو در متن
-
صدمه
فرهنگ فارسی معین
(صَ دَ مِ) [ ع . صدمة ] نک . صدمت .
-
صدمة
لغتنامه دهخدا
صدمة. [ ص َ م َ ] (ع اِ) مصیبت . (منتهی الارب ). و فی الحدیث : الصبر عند الصدمة الاولی ؛ ای الصبر یحمد عند اول الرزیة. (منتهی الارب ). || آسیب . گزند : آسودگی مجوی که از صدمه ٔ اجل کس را نداده اند برات مسلمی . ؟رجوع به صدمت شود. || (اِمص ) برکندگی . ...
-
بارپوش
لغتنامه دهخدا
بارپوش .(اِ مرکب ) جامه که بر بار پوشند تا از صدمت باران وآفتاب مصون ماند. || ظاهراً بالاپوش : و سواران بر عقب می آمدند و موضعی که جواز تعذرزیادت داشت بارپوشها می انداخت . (جهانگشای جوینی ).
-
کوفتگی
لغتنامه دهخدا
کوفتگی . [ ت َ / ت ِ ] (حامص ) صدمه و آسیب و ضرب و پایمالی و لگدکوبی و پاسپری . (ناظم الاطباء). کوفته بودن . (فرهنگ فارسی معین ). صدمت . صفت و چگونگی کوفته . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا) : و بیشتر آن از سر پراکندگی خاطر و کوفتگی طبع در قلم آورده با آن...
-
غیو
لغتنامه دهخدا
غیو. [ وْ ] (اِ) آواز و صدای بلند. (فرهنگ جهانگیری ). آواز و صدای بلند و رسا. (برهان قاطع). مخفف غریو است و غو نیز گویند. (انجمن آرا) (آنندراج ). غیه . (برهان قاطع). خروش : یکی از جای برجستم چنان شیر بیابانی و غیوی برزدم چون شیر بر روباه درغانی . ابو...
-
سیل خیز
لغتنامه دهخدا
سیل خیز. [ س َ / س ِ ] (نف مرکب ، اِ مرکب ) جایی که سیل ازآن حرکت کند. (از فرهنگ فارسی معین ). جایی که سیل از آن خیزد. آنجا که سیل از آن روان شود : تا بدامن ننشیند ز نسیمش گردی سیل خیز از نظرم رهگذری نیست که نیست . حافظ.ز سیل خیز فنا ایمن است قصر بقا...
-
بلکن
لغتنامه دهخدا
بلکن . [ ب َ ک َ ] (اِ) منجنیق ، یعنی پیلوارافکن . (از لغت فرس اسدی ). منجنیق . (اوبهی ) : سرو است و کوه سیمین جز یک میانْش سوزن خسته است جان عاشق وز غمزکانش بلکن . ابوالمثل بخاری .ز سیل خیز فنا ایمنست قصر بقات چنانکه حصن فلکها ز صدمت بلکن . شمس فخری...
-
گرانباری
لغتنامه دهخدا
گرانباری .[ گ ِ ] (حامص مرکب ) سنگینی . ثقیل بودن : چه سود از لوح کو ماند ز نقطه اولین حرفی که از روی گرانباری ز ابجد حرف پایانی . خاقانی (دیوان چ عبدالرسولی ص 423).چه آزادند درویشان ز آسیب گرانباری چه محتاجند سلطانان به اسباب جهانبانی . خاقانی .گران...
-
حرفة
لغتنامه دهخدا
حرفة. [ ح ُ ف َ ] (ع اِمص ) بی بختی . حرمان . بی بهره شدن . بی روزی بودن . - حرفةالادب ، و حرفةالفضل ؛ بدبختی که غالباً ادباء و اهل فضل بدان دچارند : حرقت حرفت ادب در او رسید. (ترجمه ٔ تاریخ یمینی چ 1272 هَ . ق . ص 361).اگر حرفةالفضل مانع نشدچرا سوی...