کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
صدقه دادن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
صدقة
لغتنامه دهخدا
صدقة. [ ص َ دَ ق َ ] (اِخ )جلال الدین مکنی به ابوعلی . صاحب دستورالوزراء آرد: وی بفضایل نفسانی متصف بود و در مضمار انشاء و استیفاء قصب السبق از امثال و اقران می ربود. وی در شهور سال 513 هَ . ق . بحکم مسترشد مشید قواعد وزارت شد و مدتی در کمال اختیار ب...
-
صدقة
لغتنامه دهخدا
صدقة. [ ص َ دَ ق َ] (اِخ ) ابن صالح مکنی به ابوالزنباع . تابعی است .
-
صدقة
لغتنامه دهخدا
صدقة. [ ص َ دَق َ ] (اِخ ) ابن حداد. رجوع به صدقةبن الحسین شود.
-
صدقة
لغتنامه دهخدا
صدقة. [ ص َ ق َ ] (ع ص ) تأنیث صَدق . رجوع به صدق شود.
-
صدقة
لغتنامه دهخدا
صدقة. [ص َ دَ ق َ ] (اِخ ) ابن موسی . وی از مالک بن دینار و از او زیادبن یحیی حدیث کند. (عیون الاخبار ج 2 ص 30).
-
صدقة
لغتنامه دهخدا
صدقة. [ص َ دَ ق َ ] (ع اِ) آنچه بدرویش دهی در راه خدای تعالی . (منتهی الارب ).آنچه براه خدا بفقرا دهند و بسکون دال خطاست . (غیاث اللغات ). هر چه بدهند نه بر سبیل وجوب . (مهذب الاسماء). آرازش . (برهان ). تسک . مؤلف کشاف اصطلاحات الفنون گوید: صدقة با ...
-
صدقة
دیکشنری عربی به فارسی
دستگيري , صدقه , خيرات , نيکوکاري
-
صَدَقَةٍ
فرهنگ واژگان قرآن
صدقه (صدقة به معناي خرج کردن مال است در راه خدا ، که يکي از مصاديق آن زکات واجب است)
-
صدقه ٔجاریة
لغتنامه دهخدا
صدقه ٔجاریة. [ ص َ دَ ق َ ی ِ ی َ / ی ِ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) صدقةً جاریة. کار خیر که در راه خدا کنند و نفع آن مستمر و جاری باشد مردمان را، مثل نهر و چاه و پل و مسجد و غیره . (غیاث اللغات ). رجوع به صدقه شود.
-
صدقه خواستن
لغتنامه دهخدا
صدقه خواستن . [ ص َ دَ ق َ / ق ِ خوا / خا ت َ ] (مص مرکب ) گدائی کردن . تکدی کردن . دریوزه کردن . رجوع به صدقه شود.
-
ابن صدقه
لغتنامه دهخدا
ابن صدقه . [ اِ ن ُ ص َ دَق َ ] (اِخ ) کنیت سه تن از وزرای خلفای عباسی : 1 - جلال الدین عمیدالدوله ابوعلی حسن بن علی . او به سال 513هَ .ق . از دست مسترشد عباسی وزارت یافت و در 514 مغضوب و معزول گشت و خلیفه امر غارت خانه ٔ او داد. و بار دیگر او بوزارت...
-
قربان صدقه
لغتنامه دهخدا
قربان صدقه .[ ق ُ ص َ دَ ق َ / ق ِ ] (اِ مرکب ) قربان صدقه ٔ کسی رفتن ؛ به او پیاپی «قربانت شوم » و «تصدقت گردم » گفتن .
-
صدقه سر
واژهنامه آزاد
از توجه، لطف، عنایت
-
قربان و صَدقه
فرهنگ گنجواژه
اظهار محبت زیاد، تملق، قربان و صدقه رفتن.
-
صدقه سر،()ی
لهجه و گویش تهرانی
صدقه زیر سر بیمار، توام با اکراه