کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
صدبرگ پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
صدبرگ
/sadbarg/
معنی
۱. گلی که گلبرگهای بسیار داشته باشد: ◻︎ که تواند که دهد میوۀ الوان از چوب / یا که داند که برآرد گل صدبرگ از خار (سعدی۲: ۶۴۶).
۲. گل سرخ.
۳. گل گلاب.
۴. گل زرد پربرگ.
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
صدبرگ
لغتنامه دهخدا
صدبرگ . [ ص َ ب َ ] (ص مرکب ، اِ مرکب ) (گل ...) گلی است زردرنگ که بهندی گنیدا گویند و بمعنی هر گلی که به نسبت دیگر اقسام خود برگ بسیار داشته باشد که در محاوره ٔ دیار ما آن را هزاره گویند. (غیاث اللغات ). جوحَم . (منتهی الارب ). ورد مضاعف . (دهار). گ...
-
صدبرگ
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) (زیستشناسی) sadbarg ۱. گلی که گلبرگهای بسیار داشته باشد: ◻︎ که تواند که دهد میوۀ الوان از چوب / یا که داند که برآرد گل صدبرگ از خار (سعدی۲: ۶۴۶).۲. گل سرخ.۳. گل گلاب.۴. گل زرد پربرگ.
-
واژههای مشابه
-
گل صدبرگ
لغتنامه دهخدا
گل صدبرگ . [ گ ُ ل ِ ص َ ب َ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) رجوع به صدبرگ شود.
-
جامه ٔ صدبرگ
لغتنامه دهخدا
جامه ٔ صدبرگ . [ م َ / م ِ ی ِ ص َ ب َ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) کنایه از پرده ٔ سبزی که برگ گلها در آن میباشند. (بهار عجم ) : باد حریف گل و گستاخ ازوجامه ٔ صدبرگ بصد شاخ ازو.میرخسرو (از بهار عجم ).
-
لاله ٔ صدبرگ
لغتنامه دهخدا
لاله ٔ صدبرگ . [ ل َ / ل ِ ی ِ ص َ ب َ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) صاحب آنندراج گوید: همان گل صد برگ و تحقیق آن است که صدبرگ مطلق گلی را گویند که برگهای بسیار داشته باشد و آن را در هندوستان هزاره خوانند و خصوصیت به لاله ندارد. نرگس صد برگ و گل صدبرگ و ...
-
گل صدبرگ آسمان
لغتنامه دهخدا
گل صدبرگ آسمان . [ گ ُ ل ِ ص َ ب َ گ ِ س ْ / س ِ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) کنایه از آفتاب است . (برهان ) (انجمن آرا) (آنندراج ).
-
جستوجو در متن
-
چاوله
فرهنگ فارسی معین
(لِ) (اِ.) گل صدبرگ که به غایت رنگین است .
-
هفت زرده
لغتنامه دهخدا
هفت زرده . [ هََ زَ دَ / دِ ] (اِ مرکب ) نرگس صدبرگ را گویند، و به عربی عبهر مضاعف خوانند. (برهان ). بهترین ِ نرگسها که صدبرگ نیز گویند و به تازی عبهر مضاعف . (رشیدی ).
-
گلنار فارسی
لغتنامه دهخدا
گلنار فارسی . [ گ ُ رِ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) قسمی از انار که گل آن صدبرگ و بغایت سرخی و کلانی بمقدار گل صدبرگ باشد. (غیاث ) (آنندراج ). نوعی از انار است که سوای گل ثمری ندارد مگر گل آن کلان و صدبرگ میباشد برابر گل ... (غیاث ) .
-
جعفری
لغتنامه دهخدا
جعفری . [ ج َ ف َ ] (اِ) گلی است زردرنگ و مجازاً به معنی مطلق رنگ زرد و در بهارعجم نوعی از صدبرگ . (غیاث اللغات ). نوعی از صدبرگ . (آنندراج ) : شمع کن این زرد گل جعفری تا چو چراغ از گل خود بر خوری .نظامی .
-
ویثر
لغتنامه دهخدا
ویثر. [ وَ / وِ ث َ ] (اِ) گل سفید را گویند مطلقاً، خواه پنج برگ باشد خواه صدبرگ ، و به کسر ثالث هم گفته اند. (آنندراج ) (برهان ).
-
پرپر
لغتنامه دهخدا
پرپر. [ پ ُ پ َ ] (ص مرکب ) (گل ...) مضاعف (در گل ). صدبرگ . پربرگ . عبهر پرپر؛ عبهر مضاعف . || پوشیده از پر : زمین کوه تا کوه پرپر بودز فرش همه دشت پرفر بود.فردوسی .
-
بزیب
لغتنامه دهخدا
بزیب . [ ب ِ ] (ص مرکب ) (از: ب + زیب ) زیبا. جمیل : گل صدبرگ و مشک و عنبر و سیب یاسمین سپید و مورْد بزیب این همه یکسره تمام شده ست نزد تو ای بت ملوک فریب .رودکی .