کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
صخرۀ دریایی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
صخرة حیوه
لغتنامه دهخدا
صخرة حیوه . [ ص َ رَ ت ُ وَ] (اِخ ) بلدی است به غربی اندلس . (معجم البلدان ).
-
صخرة موسی
لغتنامه دهخدا
صخرة موسی . [ ص َ رَ ت ُ سا ] (اِخ ) نام آن در قرآن عزیز آمده است و در بلد شروان قرب دربند است . (معجم البلدان ذیل همین کلمه ). ودر ذیل کلمه ٔ شروان آرد: گویند به قرب آن صخره ٔ موسی علیه السلام است که ماهی را در آنجا فراموش کرد، فی قوله تعالی : قال ا...
-
rock altar
صخرهبَرواره
واژههای مصوّب فرهنگستان
[باستانشناسی] صخرهای پلکانی که بر روی آن جای خاصی برای گذاشتن جام وجود دارد و در آن مجراهایی برای هدایت خون قربانی یا دیگر مایعات نثارشده تراشیده شده است
-
chomophyte
صخرهرُست
واژههای مصوّب فرهنگستان
[کشاورزی-زراعت و اصلاح نباتات] گیاهی که در درزها و شکاف کوهها و بین خردهسنگها میروید
-
rock-temple
صخرهمعبد
واژههای مصوّب فرهنگستان
[باستانشناسی] نوعی معبد مصری که در صخرهای یکپارچه کنده شده است
-
مسجد صخرة
لغتنامه دهخدا
مسجد صخرة.[ م َ ج ِ دِ ص َ رَ ] (اِخ ) رجوع به مسجد اقصی شود.
-
صخره پرتگاه
دیکشنری فارسی به عربی
منحدر
-
rock-cut tomb, sepulture
آرامگاه صخرهای
واژههای مصوّب فرهنگستان
[باستانشناسی] گوری که در سنگ یا صخره کنده شده باشد متـ . گوردخمه
-
تخته سنگ یا صخره
دیکشنری فارسی به عربی
صخرة
-
جستوجو در متن
-
grapnel anchor
لنگر چنگکی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[حملونقل دریایی] نوعی لنگر چندشاخه که مناسب بسترهای صخرهای است
-
reefs
دیکشنری انگلیسی به فارسی
صخره ها، تپه دریایی، جزیره نما، پیچیدن و جمع کردن بادبان
-
reef
دیکشنری انگلیسی به فارسی
صخره، تپه دریایی، جزیره نما، پیچیدن و جمع کردن بادبان
-
buoy
شناوه
واژههای مصوّب فرهنگستان
[حملونقل دریایی] جسم کوچک شناوری که به کف دریا مهار میشود و از آن برای علامتگذاری در آبراهها و سواحل بهمنظور هشدار دادن به کشتیها دربارۀ وجود صخره و سایر موانع زیر آب استفاده میشود متـ . بویه
-
شقایق
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی: شقائق] (زیستشناسی) šaqāyeq گیاهی شبیه خشخاش با برگهای بریده و گلهای سرخ که در انتهای گلبرگهای آن لکۀ سیاهی وجود دارد. لالۀ حمرا؛ لالۀ سرخ؛ لالۀ نعمانی؛ شقایق نعمان؛ شقایقالنعمان.〈 شقایق دریایی: (زیستشناسی) نوعی مرجان به شکل ا...
-
صور
لغتنامه دهخدا
صور. (اِخ ) شهریست بر ساحل بحر متوسط، دارای 7000 تن سکنه و از پایتخت های فینیقیان است . این شهر دو قسمت است : یکی جزیره و دیگر صوری که بر ساحل است . تاریخ بنیاد آن تا به سه هزار سال قبل از میلاد بالا رود. بین صور و فراعنه مصر روابط بازرگانی محکمی برق...