کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
صخرة حیوه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
صخرة حیوه
لغتنامه دهخدا
صخرة حیوه . [ ص َ رَ ت ُ وَ] (اِخ ) بلدی است به غربی اندلس . (معجم البلدان ).
-
واژههای مشابه
-
صخره
واژگان مترادف و متضاد
تختهسنگ، سنگ
-
صخره
فرهنگ فارسی معین
(صَ رِ) [ ع . صخرة ] (اِ.) سنگ بزرگ و سخت .
-
صخره
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی: صَخْرَة و صَخَرَة] saxre سنگِ بزرگ و سخت.〈 صخرۀ صما: [قدیمی] سنگ سخت: ◻︎ حاجت موری به علم غیب بداند / در بن چاهی به زیر صخرۀ صما (سعدی۲: ۳۰۳).
-
صَخْرَةٍ
فرهنگ واژگان قرآن
تخته سنگ - صخره
-
صخره
دیکشنری فارسی به عربی
صخرة , صرصر , منحدر
-
صخره صماء
لغتنامه دهخدا
صخره صماء. [ ص َ رَ / رِ ی ِ ص َم ْ ما ] (ع اِ مرکب ) صخرة صَمّاء؛ سنگ سخت رست . (منتهی الارب ). || (اِخ ) سنگی است در بیت المقدس که در هوا معلق مانده . چون یک بار زنی حامله را از خوف در زیر آن وضع حمل شده بود لهذا دیواری بزیر آن سنگ کشیده اند و گوین...
-
صخره گذار
لغتنامه دهخدا
صخره گذار. [ ص َ رَ / رِ گ ُ ] (نف مرکب )سوراخ کننده ٔ صخره : صخره گذاری ، صحرانوردی ،کوه پیکری ، زمین هیکلی [ اسب ]. (سندبادنامه ص 251).
-
صخره محلقوت
لغتنامه دهخدا
صخره محلقوت . [ ] (اِخ ) (سنگ انقسام ) قلعه ای است طبیعی که در دشت معون در جنوب شرقی حبرون واقع است (سموئل 23: 38). داود در آنجا از دست شاؤل بطور عجیب رهایی یافت و بنا بر تحقیق اهل دانش صخره ٔ مرقوم در وادی ملکه در مشرق معون واقع است . (قاموس مقدس )...
-
صخرة اکهی
لغتنامه دهخدا
صخرة اکهی . [ص َ رَ ت ُ اَ ] (اِخ ) نام کوهی است . (منتهی الارب ).
-
صخرة موسی
لغتنامه دهخدا
صخرة موسی . [ ص َ رَ ت ُ سا ] (اِخ ) نام آن در قرآن عزیز آمده است و در بلد شروان قرب دربند است . (معجم البلدان ذیل همین کلمه ). ودر ذیل کلمه ٔ شروان آرد: گویند به قرب آن صخره ٔ موسی علیه السلام است که ماهی را در آنجا فراموش کرد، فی قوله تعالی : قال ا...
-
rock altar
صخرهبَرواره
واژههای مصوّب فرهنگستان
[باستانشناسی] صخرهای پلکانی که بر روی آن جای خاصی برای گذاشتن جام وجود دارد و در آن مجراهایی برای هدایت خون قربانی یا دیگر مایعات نثارشده تراشیده شده است
-
marine cliff
صخرۀ دریایی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[زمینشناسی] صخره یا دامنۀ حاصل از فرسایش با امواج دریا
-
chomophyte
صخرهرُست
واژههای مصوّب فرهنگستان
[کشاورزی-زراعت و اصلاح نباتات] گیاهی که در درزها و شکاف کوهها و بین خردهسنگها میروید