کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
صحیح شمرد پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
صحیح شمرد
دیکشنری فارسی به عربی
استصوب
-
واژههای مشابه
-
صحيح
دیکشنری عربی به فارسی
درست , صحيح , صحيح کردن , اصلا ح کردن , تاديب کردن , شايسته , چنانکه شايد وبايد , مناسب , مربوط , بجا , بموقع , مطبوع , راست , پابرجا , ثابت , واقعي , حقيقي , راستگو , خالصانه , ثابت ياحقيقي کردن , راستين , فريور , قوي , سالم , معتبر , قانوني , داراي...
-
صحیح النسب
لغتنامه دهخدا
صحیح النسب . [ ص َ حُن ْ ن َ س َ ] (ع ص مرکب ) (سید...) پاکزاد. پاک گهر. آنکه سلسله نسب او تا هاشم بن عبدمناف محفوظ و معلوم باشد : یکی از سادات صحیح النسب که بحضرت خواجه ، قدس اﷲ روحه محبت و عقیده ٔ راسخ داشت ... (انیس الطالبین بخاری ، نسخه ٔ خطی مؤ...
-
صحیح نگار
لغتنامه دهخدا
صحیح نگار. [ ص َ ن ِ ] (نف مرکب ) اخبارنویس . (غیاث اللغات ).
-
integral part
جزء صحیح
واژههای مصوّب فرهنگستان
[ریاضی] برای هر عدد حقیقی x، عدد صحیح یکتایی مانندn که n ≤ x < n + 1
-
integral domain
دامنۀ صحیح
واژههای مصوّب فرهنگستان
[ریاضی] یک حلقۀ جابهجایی ناصفر با عضو همانی که در آن همواره حاصلضرب اعضای ناصفر، ناصفر باشد
-
حدیث صحیح
لغتنامه دهخدا
حدیث صحیح . [ ح َ ث ِ ص َ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) ما سلم لفظه من رکاکة و معناه من مخالفة آیة او خبر، متواتر او اجماع ، و کان روایة عدل وفی مقابلته السقیم . (تعریفات میرسیدشریف جرجانی ).
-
غير صحيح
دیکشنری عربی به فارسی
ناشايسته , نامناسب , بيجا , خارج از نزاکت , دروغ , ناراستين , نادرست , خاءن , خلا ف واقع , غيرواقعي , بيوفا
-
بشکل صحيح
دیکشنری عربی به فارسی
بطور صحيح
-
صحیح البنیه
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی: صحیحالبِنیَة] [قدیمی] sahiholbonye تندرست؛ سالم.
-
صحیح العمل
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی] [قدیمی] sahihol'amal درستکار؛ درستکردار.
-
صحیح المزاج
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی] [قدیمی] sahiholme(a)zāj تندرست؛ سالم.
-
بطور صحیح
دیکشنری فارسی به عربی
بشکل صحيح
-
صحیح است
دیکشنری فارسی به عربی
حسنا , موافقة