کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
صحو پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
صحو
/sahv/
معنی
۱. هوشیاری.
۲. (تصوف) حالت هشیاری سالک.
فرهنگ فارسی عمید
مترادف و متضاد
هشیاری ≠ سکر
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
صحو
واژگان مترادف و متضاد
هشیاری ≠ سکر
-
صحو
لغتنامه دهخدا
صحو. [ ص َح ْوْ ] (ع مص ) هوشیاری . هوشیار شدن از مستی . (منتهی الارب ) (غیاث اللغات ). از مستی بهوش آمدن . (دهار) (تاج المصادر بیهقی ) (مصادر زوزنی ). مقابل سکر و مستی . || و در اصطلاح اهل تصوف عبارت است از معاودت قوت تمیز و رجوع احکام جمع و تفرقه ب...
-
صحو
فرهنگ فارسی معین
(صَ) [ ع . ] 1 - (مص ل .) هوشیار شدن . 2 - (اِمص .) هوشیاری ، مقابل سُکر به معنی مستی .
-
صحو
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی] sahv ۱. هوشیاری.۲. (تصوف) حالت هشیاری سالک.
-
واژههای همآوا
-
سهو
واژگان مترادف و متضاد
۱. اشتباه، خبط، خطا، سقط ≠ صواب ۲. سقیم، غلط، نادرست، ناصواب ≠ درست، صحیح، صواب ۳. لغزش ۴. نسیان، غفلت، فراموشی ۵. فراموش کردن ۶. خبط کردن، خطا کردن ≠ صواب
-
سحو
لغتنامه دهخدا
سحو. [ س َح ْوْ ] (ع مص ) سِحا بر نامه بستن . (المصادر زوزنی ) (تاج المصادر بیهقی ). || خراشیدن گل به بیل و خاک و گل به کندن . (المصادر زوزنی ). به بیل گل از زمین فرارندیدن . || رندیدن کاغذ. (تاج المصادر بیهقی ). رندیدن و مهر کردن نامه . (المصادر زوز...
-
صهو
لغتنامه دهخدا
صهو. [ ص َهَْوْ ] (ع مص ) بسیار مال شدن کسی . || زهیدن آب جراحت و روان شدن . (منتهی الارب ).
-
سهو
فرهنگ فارسی معین
(سَ) [ ع . ] 1 - (مص م .) فراموش کردن . 2 - خطاکردن . 3 - (اِمص .) فراموشی . 4 - خطا. ؛ ~القلم لغزش قلم و اشتباه در تحریر.
-
سهو
لغتنامه دهخدا
سهو. [ س َهَْوْ ] (ع مص ) غافل شدن . (تاج المصادر بیهقی ) (المصادر زوزنی ) (ترجمان القرآن ترتیب عادل بن علی ص 60). فراموشی . فراموش کردن . غافل شدن . (غیاث اللغات ) (منتهی الارب ). فراموش کردن و با لفظ کردن مستعمل است . (آنندراج ). || (اصطلاح فلسفی )...
-
ثهو
لغتنامه دهخدا
ثهو. [ ث َهَْ وْ ] (ع مص ) احمق شدن .
-
سهو
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی] sahv ۱. خطا؛ اشتباه غیرعمدی.۲. (اسم مصدر) فراموشی؛ غفلت.
-
جستوجو در متن
-
سکر
واژگان مترادف و متضاد
مستی، نشئه ≠ صحو، هشیاری
-
مستی
واژگان مترادف و متضاد
بیخودی، سرخوشی، سکر، مخموری، نشئه ≠ هوشیاری، صحو