کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
صحنه 1 پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
scene 1
صحنه 1
واژههای مصوّب فرهنگستان
[سینما و تلویزیون، هنرهای نمایشی] [سینما و تلویزیون] 1. مجموعۀ نماهایی که در یک مکان واحد، از یک رویداد فیلمبرداری شود 2. محل وقوع رویدادی که از آن فیلمبرداری میشود [هنرهای نمایشی] واحد تقسیم پرده یا نمایشنامه که مبنای آن ورود و خروج شخصیتهای نما...
-
واژههای مشابه
-
صحنة
لغتنامه دهخدا
صحنة. [ ص ُ ن َ ] (ع اِ)زمین فراخ هموار نرم میان سنگستان . (منتهی الارب ).
-
جستوجو در متن
-
proscenia
دیکشنری انگلیسی به فارسی
پروسن، صحنه نمایش، جلو صحنه، پیشگاه، پیش صحنه
-
proscenium
دیکشنری انگلیسی به فارسی
پروسنوم، صحنه نمایش، جلو صحنه، پیشگاه، پیش صحنه
-
mise en scene
دیکشنری انگلیسی به فارسی
صحنه ی صحنه، محیط کلی
-
staged
دیکشنری انگلیسی به فارسی
صحنه، در صحنه ظاهر شدن، مرحله دار شدن
-
image-based rendering, image rendering
نونمایی تصویرمبنا
واژههای مصوّب فرهنگستان
[مهندسی نقشهبرداری] تولید تصویری تازه از یک صحنه با استفاده از تصاویری که پیشتر از آن صحنه گرفته شده است
-
stagestruck
دیکشنری انگلیسی به فارسی
stagestruck، مسحور صحنه شده، عاشق صحنه نمایش
-
stage fright
دیکشنری انگلیسی به فارسی
ترس صحنه، وحشت حاصله در اثر ظهور در صحنه نمایش
-
scena
دیکشنری انگلیسی به فارسی
صحنه
-
stagehouse
دیکشنری انگلیسی به فارسی
صحنه
-
acture
دیکشنری انگلیسی به فارسی
صحنه
-
scenite
دیکشنری انگلیسی به فارسی
صحنه