کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
صحنة پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
set decoration
صحنهآرایی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[سینما و تلویزیون] تعیین فضای فیزیکی و آرایش صحنه و ساخت آرایههای آن
-
abstract set
صحنۀ انتزاعی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[هنرهای نمایشی] صحنهای که با عناصر ساده و نمادین فضای واقعی را در ذهن تماشاگر القا میکند
-
scenic 1
صحنهای
واژههای مصوّب فرهنگستان
[هنرهای نمایشی] مربوط به صحنه
-
mise-en-scene (fr.), setting 3
صحنهبندی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[سینما و تلویزیون] چینش عناصر مختلف، مانند آرایهها، بازیگران، دوربین، نور، صحنهافزار، برای ایجاد تأثیر مطلوب بصری
-
set dresser
صحنهپرداز
واژههای مصوّب فرهنگستان
[سینما و تلویزیون] دستیار صحنهآرا و مسئول وسایل صحنه که چینش و آرایش اثاثیه و وسایل صحنه بر عهدۀ اوست
-
set dressing
صحنهپردازی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[سینما و تلویزیون] چینش و آرایش اثاثیه و وسایل صحنه
-
multiple setting, simultaneous setting, composite setting
صحنۀ چندچینشی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[هنرهای نمایشی] صحنهای مرکب از سه یا چند صحنۀ مجزا که همزمان کل صحنۀ نمایش را تشکیل میدهد
-
theatre of operations
صحنۀ عملیات
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم نظامی] بخشی از صحنۀ جنگ که فرمانده عملیات برای هدایت و اجرا یا پشتیبانی عملیات رزمی در منطقۀ جغرافیایی خاص تعیین میشود
-
indigenous sound
صدای صحنه
واژههای مصوّب فرهنگستان
[سینما و تلویزیون] صدایی که منبع ایجاد آن شیء یا شخص حاضر در صحنۀ فیلمبرداری است، خواه در قاب تصویر دیده شود یا نشود
-
downstage
پیشصحنه
واژههای مصوّب فرهنگستان
[هنرهای نمایشی] قسمت پیشین صحنۀ نمایش
-
off-stage
خارج صحنه
واژههای مصوّب فرهنگستان
[سینما و تلویزیون، هنرهای نمایشی] 1. فضای نمایشی خارج از دید تماشاگر 2. فضای خارج از صحنۀ فیلمبرداری
-
stage right, house left, opposite prompt side, OP 2
راستِ صحنه
واژههای مصوّب فرهنگستان
[سینما و تلویزیون، هنرهای نمایشی] قسمتی از صحنه که در طرف راست بازیگر قرار دارد و از دید تماشاگر طرف چپ صحنه محسوب میشود
-
theatre strategy
راهبرد صحنه
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم نظامی] تدابیر و راهکارهای هدایتشده در جهت تأمین اهداف و سیاستها و راهبرد ملی و چندملیتی ازطریق کاربرد همزمان و یکپارچۀ نیروهای نظامی و سایر ابزارهای قدرت ملی
-
on-stage
روی صحنه
واژههای مصوّب فرهنگستان
[هنرهای نمایشی] فضای نمایشی روبهروی دیدگان تماشاگر
-
continuity still
عکس صحنه
واژههای مصوّب فرهنگستان
[سینما و تلویزیون] عکسهایی که بهعنوان راهنما، برای حفظ تداوم نماها، منشی صحنه یا عکاس تهیه میکند