کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
صحن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
صحن
/sahn/
معنی
۱. وسط حیاط.
۲. میان خانه.
۳. ساحت خانه و سرا.
۴. [قدیمی] قدح؛ کاسۀ بزرگ.
فرهنگ فارسی عمید
مترادف و متضاد
ساحت، عرصه، فضا، محوطه
برابر فارسی
میانسرا
دیکشنری
close, quadrangle
-
جستوجوی دقیق
-
صحن
واژگان مترادف و متضاد
ساحت، عرصه، فضا، محوطه
-
صحن
فرهنگ واژههای سره
میانسرا
-
صحن
لغتنامه دهخدا
صحن . [ ص َ ] (اِخ )کوهی است نزدیک سوارقیة که آب خوش دارد. (منتهی الارب ). کوهی است در بلاد سلیم بالای سوارقیة و در آن آبی است که هباءة نام دارد که دهنه ٔ چاههای بسیاری است که از سوی پائین بیکدیگر راه دارد و آب بعضی در دیگری ریزد و آن آبی پاکیزه و گو...
-
صحن
لغتنامه دهخدا
صحن . [ ص َ ] (ع اِ)میان سرای و ساحت آن . قَرعاء. (منتهی الارب ). میان سرای . (مهذب الاسماء). صحن خانه . صحن سرای . باعة الدّار. (منتهی الارب ). ساحت دار. ج ، صُحون : صفه سخت و بلند و پهناور خرد بالا مشرف بر باغ و در پیش حوض بزرگ و صحنی فراخ . (تاریخ...
-
صحن
فرهنگ فارسی معین
(صَ) [ ع . ] (اِ.) 1 - میان سرای ، وسط حیات . 2 - فضا، میدان . 3 - قدح ، بشقاب یا کاسة بزرگ .
-
صحن
دیکشنری عربی به فارسی
ظرف , بشقاب , دوري , سيني , خوراک , غذا , در بشقاب ريختن , مقعر کردن , صفحه , اندودن , نعلبکي , زير گلداني , بشقاب کوچک , در نعلبکي ريختن
-
صحن
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی] sahn ۱. وسط حیاط.۲. میان خانه.۳. ساحت خانه و سرا.۴. [قدیمی] قدح؛ کاسۀ بزرگ.
-
صحن
دیکشنری فارسی به عربی
ميزر
-
واژههای مشابه
-
صحن ارم
لغتنامه دهخدا
صحن ارم . [ ص َ ن ِ اِ رَ ] (اِخ ) عرصه ٔ باغ ارم (بهشت شداد). || مجازاً، باغ خرم . باغی که در نزهت و خرمی چون بهشت ماند.
-
صحن پالوده
لغتنامه دهخدا
صحن پالوده . [ ص َ ن ِ دَ ] (اِ مرکب ) کنایه از اندام نهانی زن بکر است . (آنندراج از شرح سکندرنامه ). || در دو بیت ذیل نظامی «صحن پالوده » بمعنی صحن (بشقاب ، کاسه ) پالوده (فالوذج ) است . رجوع به پالوده شود : انگبین بروغن آلوده چرب و شیرین چو صحن پال...
-
صحن دورنگ
لغتنامه دهخدا
صحن دورنگ . [ ص َ ن ِ دُ رَ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) کنایه از دنیا و عالم سفلی است . (برهان ) (انجمن آرای ناصری ). زمانه .
-
صحن روذان
لغتنامه دهخدا
صحن روذان . [ ص َ ] (اِخ ) نام موضعی است و امیر مبارزالدین را با اعرابی که در آن ناحیت دست بتاراج گشوده بودند مبارزتی افتاد و اعراب را بشکست . رجوع به تاریخ گزیده ص 643 شود.
-
صحن سیم
لغتنامه دهخدا
صحن سیم . [ ص َ ن ِ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) کنایه از صفحه ٔ کاغذ سفید باشد. || قرص ماه . (برهان ) (انجمن آرای ناصری ).
-
صحن عظیم
لغتنامه دهخدا
صحن عظیم . [ ص َ ن ِ ع َ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) کنایه از سطح ارض و روی زمین باشد. (برهان ).