کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
صحابت پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
صحابت
/sahābat/
معنی
۱. یار و همدم شدن.
۲. همراهی و همدمی؛ معاشرت.
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
صحابت
فرهنگ فارسی معین
(صَ بَ) [ ع . صحابة ] 1 - (مص ل .) یار شدن . 2 - (اِمص .) یاری .
-
صحابت
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی: صحابة] [قدیمی] sahābat ۱. یار و همدم شدن.۲. همراهی و همدمی؛ معاشرت.
-
واژههای مشابه
-
حرف صحابت
لغتنامه دهخدا
حرف صحابت . [ ح َ ف ِ ص َ ب َ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) شمس قیس گوید: واو و راء است که در اواخر بعضی اسامی معنی خداوندی چیزی دهد، چنانکه پیشه ور، هنرور، تاج ور، و بهمین معنی رنجور و مزدورو دستور یعنی خداوند رنج و مستحق مزد و خداوند دست و منصب ، و آن...
-
واژههای همآوا
-
سحابة
لغتنامه دهخدا
سحابة. [ س َ ب َ ] (ع اِ) ابر. سحاب . جمع آن سحب و سحائب است . (منتهی الارب ). ابر. (دهار). یکی ابر بود. جمعِ آن سحائب است . (از اقرب الموارد). || مدت ، گویند: ماافعله سحابة یومی ؛ یعنی نکنم آن را مدت روز خود. (منتهی الارب ).
-
سحابة
لغتنامه دهخدا
سحابة. [س ُ ب َ ] (ع اِ) باقی آب در چاه . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). مانده ٔ آب در غدیر. (اقرب الموارد).
-
صحابة
لغتنامه دهخدا
صحابة. [ ص َ / ص ِب َ ] (ع اِ) ج ِ صاحب . (منتهی الارب ) (قطر المحیط).
-
صحابة
لغتنامه دهخدا
صحابة. [ ص َ ب َ ] (اِخ ) یاران پیغمبر (ص ). کسانی که درک حضور پیغمبراسلام را کرده اند. و در نفایس الفنون آرد: صحابه به اعتبار سبقت اسلام و هجرت و وفور علم و فضیلت و کثرت ملازمت و روایت ، و حضور در مقامات فاضله دوازده طبقه اند. و مشهور چنان است که عد...
-
صحابة
لغتنامه دهخدا
صحابة. [ ص َ ب َ ] (ع مص )یار شدن و یاری کردن و بکسر اول خطاست [ بمعنی مصدری ] . (غیاث اللغات ). || یاری نمودن . آمیزش کردن . و مؤلف منتهی الارب گوید: به کسر نیز آمده است . صحبت کردن . (تاج المصادر بیهقی ). همراهی . مصاحبت : مکتوب به صحابت چاپار واص...
-
جستوجو در متن
-
خالده
لغتنامه دهخدا
خالده . [ ل ِ دَ ] (اِخ ) بنت حارث . وی یکی از زنان عرب است که صحابت رسول را ادراک کرد. (از قاموس الاعلام ترکی ج 3 ص 2017).
-
ماشقة
لغتنامه دهخدا
ماشقة. [ ش ِ ق َ ] (ع ص ) به معنی جاذبه و صحابت (کذا) است . (آنندراج ). || به معنی زننده ٔ تازیانه نیز آمده است . (آنندراج ). و رجوع به مشق و فرهنگ وصاف ضمیمه ٔ تاریخ وصاف چ هند ص 693 شود.
-
خالد
لغتنامه دهخدا
خالد. [ ل ِ ] (اِخ ) ابن لحلاح . در اینکه آیا او را صحابت دست داده نظر است . از او حدیثی حسن است و آن را ابن عجلان از زرعةبن ابراهیم از او نقل میکند. ابوحاتم روایت او را از طریق عمر مرسل میداند. (از الاصابه قسم 4 ج 1 ص 157).
-
صحابة
لغتنامه دهخدا
صحابة. [ ص َ ب َ ] (ع مص )یار شدن و یاری کردن و بکسر اول خطاست [ بمعنی مصدری ] . (غیاث اللغات ). || یاری نمودن . آمیزش کردن . و مؤلف منتهی الارب گوید: به کسر نیز آمده است . صحبت کردن . (تاج المصادر بیهقی ). همراهی . مصاحبت : مکتوب به صحابت چاپار واص...