کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
صبیغ پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
صبیغ
لغتنامه دهخدا
صبیغ. [ ص َ ] (اِخ ) ابن عسل . مردی بود به زمان عمر که مشکلات قرآن را تتبع میکرد. عمر وی را تازیانه زد و مردمان را از مجالست با او بازداشت . (معجم البلدان ذیل ماده ٔ عسل ). و در منتهی الارب آرد که او را از مدینه به بصره نفی فرمود.
-
صبیغ
لغتنامه دهخدا
صبیغ. [ ص َ ] (ع ص ) رنگ کرده . رنگ زده . یقال : ثوب صبیغ و ثیاب صبیغ.
-
صبیغ
لغتنامه دهخدا
صبیغ. [ ص ُ ب َ ] (اِخ ) آبی است مر بنی منقذ را. (منتهی الارب ) (معجم البلدان ).
-
جستوجو در متن
-
مصبوغة
لغتنامه دهخدا
مصبوغة. [ م َ غ َ ] (ع ص ) تأنیث مصبوغ . صبیغ. رنگ کرده . رزیده . (یادداشت مؤلف ). و رجوع به مصبوغ و صبیغ شود.
-
مصبوغ
لغتنامه دهخدا
مصبوغ . [ م َ ] (ع ص ) رنگ کرده شده . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (از ناظم الاطباء). جامه ٔ رنگ کرده . (مهذب الاسماء). رنگ کرده . رزیده . مصبغ. صبیغ. (یادداشت مؤلف ).
-
مصبغ
لغتنامه دهخدا
مصبغ. [ م ُ ص َب ْ ب َ ] (ع ص ) مصبغة: ثوب مصبغ؛ جامه ٔ رنگین . (ناظم الاطباء). رزیده . رنگ کرده . رنگ شده . مصبوغ . صبیغ. (یادداشت مؤلف ).