کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
صبیر پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
صبیر
لغتنامه دهخدا
صبیر. [ ص َ ] (ع ص ) شکیبا. || پذرفتار. (منتهی الارب ). پایندان . (مهذب الاسماء). || معتمد قوم در امور ایشان . (منتهی الارب ). || (اِ) ابر سپید. (مهذب الاسماء). || ابر سپید یا ابر سطبربالای ابر پاره یا ابر توبرتو یا پاره ٔ سپید متفرق وپریشان . ج ، صُ...
-
واژههای همآوا
-
سبیر
لغتنامه دهخدا
سبیر. [ س ُ ب َ ] (اِخ ) نام چاه عادیة متعلق به تیم رباب . (معجم البلدان ).
-
ثبیر
لغتنامه دهخدا
ثبیر. [ ث َ ] (اِخ ) کوهی است بظاهر مکه و از قلل این کوه است : ثبیرالأثبرة. ثبیرالأحدَب . ثبیرالأعرج . ثبیرالخضراء. ثبیرالزنج . ثبیر غینی . ثبیرالنّضع : نجنبد ز جا ای پسر چون درخت بباد سحرگاه کوه ثبیر. ناصرخسرو.یکی سفینه ز علمش هزار بحر محیطیکی دق...
-
جستوجو در متن
-
صبراء
لغتنامه دهخدا
صبراء. [ ص ُ ب َ ] (ع ص ، اِ) ج ِ صبیر. رجوع به صبیر شود.
-
محمدصبیر
فرهنگ نامها
(تلفظ: mohammad sobeyr) از نامهای مرکب ، ← محمد و صُبیر .] صُبیر به معنی شکیبا و بردبار می باشد و در این کتاب فاقد مدخل است[.
-
صبر
لغتنامه دهخدا
صبر. [ ص ُ ب ُ ] (ع اِ) جمع صبیر. (منتهی الارب ). رجوع به صبیر شود.
-
ابوعبدا
لغتنامه دهخدا
ابوعبدا. [ اَ ع َ دِل ْ لاه ] (اِخ ) سعیدبن صبیر سکسکی . محدّث است .
-
زبان مادر شوهر
لغتنامه دهخدا
زبان مادر شوهر. [ زَ ن ِ دَ ش َ / شُو هََ ] (اِ مرکب ) نوعی گیاه خاردار از تیره ٔ کاکتاسه . صبیر. کاکتوس . رجوع به انجیر هندی ، انجیر بربری ، صبیر و کاکتوس شود.
-
اصبار
لغتنامه دهخدا
اصبار. [ اِ ] (ع مص ) شکیبائی فرمودن کسی را و صابر گردانیدن او را. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). شکیبا گردانیدن . (تاج المصادر بیهقی ). صبر فرمودن کسی را: اَصْبَرَ فلاناً؛ امره بالصبرو جعله صابراً. (قطر المحیط) (اقرب الموارد). || اصبار مر...
-
شکیبا
لغتنامه دهخدا
شکیبا. [ ش ِ / ش َ ] (نف ) صبور. تحمل کننده . آرام گیرنده . متحمل . بردبار. صابر. (برهان ) (ناظم الاطباء). صبور. آرمیده . (فرهنگ اوبهی )(لغت فرس اسدی ). صبرکننده . (آنندراج ) (غیاث ) (انجمن آرا). صبار. صبیر. بردبار. صابر. آرام . باآرامش و متین ، و با...
-
ابر
لغتنامه دهخدا
ابر.[ اَ ] (اِ) مه دروا در جو که بیشتر به باران بدل شود. سحاب . سحابه . میغ. غیم . غمام . غمامه . عنان . (دهار). بارقه . مزن . غین . توان . عارض . اسهم : درخش ار نخندد بگاه بهارهمانا نگرید چنین ابر زار. ابوشکور.پوپک دیدم بحوالی سرخس بانگک بربرده به ا...