کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
صبیة پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
ثبیة
لغتنامه دهخدا
ثبیة. [ ث ُ ب َی ْ ی َ ] (ع اِ مصغر) تصغیر ثُبة و یا آن ثویبة است .
-
جستوجو در متن
-
صبایا
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی، جمعِ صَبیَّة] [قدیمی] sabāyā = صبیه
-
صبایا
لغتنامه دهخدا
صبایا. [ ص َ ] (ع اِ) ج ِ صبیة. رجوع به صبیة شود.
-
دخت
واژگان مترادف و متضاد
بنت، دختر، صبیه ≠ ابن
-
صبی
واژگان مترادف و متضاد
پسر، فرزند، کودک ≠ صبیه
-
بنت
واژگان مترادف و متضاد
دخت، دختر، صبیه ≠ ابن
-
صبایا
فرهنگ فارسی معین
(صَ) [ ع . ] ج . صبیه ؛ دختران .
-
صبیات
لغتنامه دهخدا
صبیات . [ ص َبی یا ] (ع اِ) ج ِ صبیة است . رجوع بدان کلمه شود.
-
دختر
واژگان مترادف و متضاد
۱. بنت، دخت، صبیه ۲. باکره، دوشیزه، عذرا ۳. سلیله ≠ پسر
-
پسر
واژگان مترادف و متضاد
۱. ابن، پور، فرزند ۲. صبی، طفل، غلام ۳. نوباوه، نونهال ≠ دختر، صبیه
-
مسحلانة
لغتنامه دهخدا
مسحلانة. [ م ُ ح َن َ ] (ع ص ) تأنیث مسحلان . گویند صبیة مسحلانة. (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). رجوع به مسحلان شود.
-
مسحلانیة
لغتنامه دهخدا
مسحلانیة. [ م ُ ح َ نی ی َ] (ع ص ) تأنیث مسحلانی . گویند صبیة مسحلانیة. (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). رجوع به مسحلانی شود.
-
دختربچه
لغتنامه دهخدا
دختربچه . [ دُ ت َ ب َ چ َ / چ ِ / ب َچ ْ چ َ / چ ِ] (اِ مرکب ) دختر کوچک . دختری که بیش از هفت هشت سال نداشته باشد. دختر هفت هشت ساله . صبیة. || خردسال بچه ای که دختر باشد. فرزند خردسال مادینه .
-
مدخصة
لغتنامه دهخدا
مدخصة. [ م ُ خ َ ص َ ] (ع ص ) صبیة مدخصة؛ جاریه ٔ پیه ناک . (منتهی الارب ). دختر فربه پیه ناک . (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد).
-
اصیبیة
لغتنامه دهخدا
اصیبیة. [ اُ ص َ ی َ ] (ع اِ مصغر) اطفال کوچک . (ناظم الاطباء). ودر اقرب الموارد آمده است : در شعر اُصَیبیة آمده است که تصغیر اَصبیة است . رجوع به صبیة و اصبیة شود.