کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
صبیة پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
صبیة
لغتنامه دهخدا
صبیة. [ ص َ بی ی َ ] (ع اِ) دختر. (غیاث اللغات ). مؤنث صبی است . (منتهی الارب ). دخترینه . (مهذب الاسماء). کودک مادینه . کنیزک . دختربچه . ج ، صبایا.
-
صبیة
لغتنامه دهخدا
صبیة. [ ص َب ْ /ص ِب ْ ی َ ] (ع اِ) ج ِ صَبی . کودکان . (منتهی الارب ).
-
صبیة
لغتنامه دهخدا
صبیة. [ ص ُ ب َی ْ ی َ ] (ع اِ مصغر) تصغیر صَبیَّة است . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد).
-
واژههای مشابه
-
صبیه
فرهنگ نامها
(تلفظ: sabiyye) (عربی) به گونه احترام آمیز به معنی دختر (فرزند) .
-
صبیه
واژگان مترادف و متضاد
بنت، دختر، دخترک
-
صبیه
فرهنگ فارسی معین
(صَ یَّ) [ ع . صبیة ] (اِ.) مؤنث صبی ، دختر بچه .
-
صبیه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی: صَبیَّة] [قدیمی] sabiyye دختربچه.
-
صبیه
واژهنامه آزاد
فرزند موئث صبی (پدری) - فرزند دختر
-
ام صبیة
لغتنامه دهخدا
ام صبیة. [ اُ م م ؟ ] (اِخ ) جهنی . از زنان صحابی بوده . رجوع به الاصابة فی تمییز الصحابة ج 8 ص 250 شود.
-
واژههای همآوا
-
سبیة
لغتنامه دهخدا
سبیة. [ س َ ب ْ ی َ ] (اِخ ) قریه ای است از قراء رمله بین فلسطین و رمله . (لباب الانساب ص 531) (معجم البلدان ).
-
سبیة
لغتنامه دهخدا
سبیة. [ س َ بی ی َ ] (ع اِ) می که آن را از جایی بجایی برند. (منتهی الارب ). خمر. (اقرب الموارد) (مهذب الاسماء). || زن بَرده . (منتهی الارب ).زن . (مهذب الاسماء). تأنیث سبی . ج ، سبایا. || مروارید که غواص برآورده باشد. (منتهی الارب ).
-
سبیة
لغتنامه دهخدا
سبیة. [ س ِبی ی َ ] (اِخ ) ریگستانی است به دهناء و گویند روضه ای است در دیار تمیم . (معجم البلدان ) (منتهی الارب ).
-
ثبیت
لغتنامه دهخدا
ثبیت . [ ث َ ] (اِخ ) از اعلام است .